حضرت باب، مبشّر حضرت بهاءالله


 
آرامگاه حضرت باب (مقام اعلى)، حيفا، اسرائيل.



«حيات او يکی از مثالهای عالی شهامت است که نوع انسان به ديدنش مفتخر گشته است». [۱] اين گفتهی يکی از نويسندگان برجستهی فرانسه به نام نيکلا (A.L.M. Nicolas) دربارهی پيامبر الهی قرن نوزدهم است که در تاريخ به نام باب معروف است.
در نيمۀ قرن نوزدهم بسياری از مردم جهان در انتظار ظهور الهی و رجعت موعود بودند. مسيحيان بازگشت مسيح را انتظار ميکشيدند و مسلمانان با اشتياق فراوان منتظر «صاحب الزّمان» بودند و هر دو معتقد بودند که تحقّق وعدههای کتب مقدّسشان و طلوع عصر جديد روحانی نزديک است .
در ایران، این هیجان انتظار موعود در ۲۳ می ۱۸۴۴ به اوج خود رسید، وقتی که تاجری جوان ــ ملقب به باب ــ ادّعا کرد که صاحب ظهوری الهی است که همه منتظرش بوده اند و مقدّر است حيات روحانی نوع بشر را دگرگون سازد. حضرت باب اعلان فرمود که: «يا اهل الارض اسمعوا نداء اللّه... لقد جائكم النّور من اللّه بكتاب هذا علی الحقّ بالحقّ مبيناً لتهتدوا اِلی سبل السّلم...» (مضمون به فارسی: «اي اهل ارض، بشنويد نداي پاك خداوند را... به راستي نور درخشان خداوند با اين كتاب خطا ناپذير در ميان شما ظاهر شد، كه شايد به صراط مستقيم صلح و سلام هدايت شويد») [۲] در جامعهي ايران آن روز که عموماً از لحاظ اخلاقی و معنوی ورشکسته بود، اين اعلان حضرت باب که تجدّد روحانی و ترقّی اجتماعی بايد بر اساس «حُبّ و رأفت» باشد «نه شدّت و سطوت»، در تمام طبقات مردم آن کشور اميدی برانگيخت و در مدت کوتاهی هزاران نفر را پيرو خويش ساخت. [۳]
اين تاجر جوان که نامش سيّد علی محمّد بود، لقب «باب» را برای خود اختيار فرمود که به معنی «دروازه» یا «دَر» است و چنین توضیح داد که ظهورش به منزلهي بابی است که از طریق آن، ظهور کلی الهی که موعود جمیع اهل عالم است، به زودی آشکار خواهد شد. مضمون اصلی بزرگ ترین اثر آن حضرت، کتاب بيان، بشارت به ظهور پيامبر الهی ديگری است که بسیار عظیم تر از خودشان است و به زودی ظاهر خواهد شد و رسالتش آن است که طلیعهي عصر صلح و سلام و عدل و داد باشد که اسلام، يهود، مسيحيّت و ساير اديان بزرگ جهان به آن وعده داده اند.
حضرت باب، آن مربی الهی را «من يظهراللّه» ناميد - يعنی کسی که خداوند او را ظاهر خواهد ساخت – و درباره اش فرمود: «و هو انّه لا يستشار باشارتی و لا بما نزّل فی البيان» (مضمون به فارسی:«او به اشارهي من و به آن چه در بيان نازل شده، اشاره کرده نمی شود و به وصف نمی آید.») [۴] حضرت باب هدف اصلی از ظهورش را چنين توصيف کرد: «و کلّ ظهورات و ظهور قائم آل محمّد (ص) (یعنی خودشان) از براى من يظهره الله خلق شده.» [۵] و اساس تمام دستاوردهای بشری را می توان در تعالیم این مظهر جهانی موعود جست و «کلّ دين نصرت او است.» [۶] به بیان حضرت باب، تاريخ بشر، وارد نقطهی عطفی شده بود و او بود «صوت الصّارخ الّذی کان ان ينادی فی برّية البيان» (مضمون فارسی: که در بریّه و بیابان و فضاى بيان ندا مي کرد) و به بشريّت اعلام مينمود که در حال ورود به دوران بلوغ جمعى خود هستند. [۷]
حضرت باب در سراسر آثار خویش به پيروانشان تأکيد فرمودند که مراقب باشند به محض آن که آن مربّی موعود ظاهر گردید، او را بشناسند و از او پیروی کنند و به پيروان خويش سفارش نمودند که با «چشم روح» ببينند نه با «ديدهي اوهام» [۸] . اگر کسی بخواهد لايق معرفت من يظهره اللّه باشد، بايد موازين رفتاری کاملاً جديدی بيابد و بدرجهای از شرافت دست یابد که مثلش را چشم روزگار نديده است. حضرت باب به اولین گروه پیروان خود چنین امر فرمودند که «قلوب خود را از آمال و آرزوهاى دنيوى پاک کنيد و به اخلاقى الهى خود را مزيّن و آراسته نمائيد... امروز روزى است که به واسطهي قلب طاهر و اعمال حسنه و تقواى خالص هر نفسى مي تواند به ساحت عرش الهى صعود نمايد و در درگاه خداوند مقرّب شود و مقبول افتد.» [۹]
حضرت باب در بسياری از آياتشان به نام و نشان موعود اشاره فرمودند: «طوبی لمن ينظر اِلی نظم بهآءاللّه و يشکر ربّه فانّه يظهر و لا مردّ له من عند اللّه فی البيان.» (مضمون به فارسی: «خوشا به حال کسی که به نظم بهاءالله ناظر گردد و به شکرانهي پروردگارش پردازد پس همانا آن نظم پديدار خواهد شد و براى آن خداوند شک و ترديدى در بيان ننهاده است.») [۱۰] و اين که: «اذا اشرقت شمس البهاء عن افق البقاء انتم فاحضروا بين يدي العرش» (یعنی: «چون آفتاب بها از افق بقا دميد در پيش عرش او حاضر شويد.») [۱۱] ميرزا حسينعلی، يکی از پيروان برجستهي حضرت باب که در تاريخ به نام بهاءاللّه معروف است در اجتماع بابيان در ۱۸۴۸ لقب «بهاء» (به معنای «شکوه» و «جلال») را برای خود برگزید که بعداً حضرت باب آن لقب را تأييد فرمودند.
از بعضی جهات، رسالت حضرت باب را مي توان با رسالت يحيی تعميد دهنده در تأسيس دين مسيح مقايسه نمود. حضرت باب مبشّر حضرت بهاءاللّه بودند و رسالت اصلیشان آن بود که راه را برای ظهور حضرت بهاءاللّه هموار فرمايند. از این رو، به اعتقاد بهائيان، ظهور حضرت باب مترادف با تأسيس دين بهائی است و مقصد از آن زمانی بر آورده شد که حضرت بهاءاللّه در ۱۸۶۳ اعلان فرمودند که موعود حضرت باب هستند. حضرت بهاءالله بعداً مقام حضرت باب را با این عبارات تصدیق فرمودند: « منادية باسمه و مبشّرة بظهوره الاعظم الّذی به ... سطع النّور من افق العالم» (مضمون به فارسی: «به اسمش ندا نمود و به ظهور اعظمش که به آن، افق عالم منوّر شد بشارت داد.») [۱۲] . ظهور حضرت باب در تاريخ اديان به منزلهي پايان «کور نبوّت» و آغاز «کور اِکمال» است.
در عين حال حضرت باب مؤسّس دينی متمایز و مستقلّ بودند. دين بابی جامعهي نیرومندى را آفريد، مجموعه ای از متون مقدس را پدید آورد و در تاريخ، اثری ماندگار از خود باقی گذارد. آثار بهائی تأييد مي نمايد که: «در حقيقت، عظمت حضرت باب نه فقط از آن لحاظ است كه من عند الله به تبشير چنين ظهور منيعي مبعوث گشته، بلكه بيشتر از آن جهت است كه با قدرت و اختيارات انبياء اولوالعزم ظاهر شده و عصاي رسالت مستقله را به نحوي كه در هيچ يك از ظهورات قبل سابقه نداشته، در يد اقتدار گرفته است» [۱۳] . حضرت باب جامعه ايرانی را به اصلاح و تجدّد روحانی و اخلاقی و ارتقاء مقام زن و برانداختن فقر دعوت فرمود و به این ترتیب مدعی مقامی گردید که در حقیقت یادآور پيغمبران گذشته بود. امّا بر خلاف پيغمبران گذشته که تنها می توانستند انتظار آیندهی دوری را بکشند که در آن «جهان از معرفت خداوند پُر» شود [۱۴] ، حضرت باب با ظهور خود نشان دادند که صبح ظهور «یوم الله» به سرانجام دميده است.
مردمی که اوّل بار نداي حضرت باب را شنيدند، دل و جانشان مسدود بود و عالم افکارشان تفاوت چندانی با مردمان قرون وسطی نداشت. حضرت باب علاوه بر فرمان تجدّد روحانی، به ترویج تعليم و تربيت و فرا گرفتن علوم مفید نیز اقدام فرمودند و با این کار از هر جهت جهان را منقلب کردند. به این ترتیب، حضرت باب با اعلان آئينی کاملاً جدید به پيروان خود کمک کردند که از چارچوب رجوع به اسلام بيرون آيند و برای ظهور حضرت بهاءاللّه آماده گردند.
ملاّحسين بشروئی، از طبقهي روحانيّون ايران، اوّلين ملاقات خويش را با حضرت باب چنين وصف مي کند: «خود را داراى توانائى و تهوّر فوقالعاده ميديدم و يقين داشتم که اگر تمام عالم و خلق جهان به مخالفت من قيام نمايند يک تنه بر همه غالب خواهم شد. جهان و آن چه در آن هست مانند مشتى خاک در چشمم جلوه مي نمود و صداى جبرئيل را که پنداشتم در من تجسّم يافته مي شنيدم که به خلق عالم مي گفت: `اى اهل عالم بيدار شويد زيار صبح روشن دميده.`». [۱۵]
پيام حضرت باب عموماً از راه نشر رسالات، تفاسير و آثار نظری و عرفاني آن حضرت تأثير دگرگون ساز خود را آشکار می کرد، ولی معدودی نیز، همچون ملاّ حسين، موفق شدند پیام ایشان را حضوراً دریافت کنند. يکی از پيروان حضرت باب راجع به تأثير صدای ایشان چنين مي نويسد: «در حين نزول آيات لحن زيباى حضرت باب در دامنهي کوه به گوش مي رسيد و صداى آن بزرگوار منعکس مي گرديد چه نغمهي زيبايى بود و چه لحن مؤثّر روح افزايى، در اعماق قلب اثر مي کرد، موجب اهتزاز روح مي شد، هيجان غريبى در وجود انسان توليد مي نمود.» [۱۶]
ادعای جسورانهی حضرت باب که جامعهی کاملا جديدی را پيش بينی مي کرد، در دل ارباب دين و اهل مناصب حکومتی رعب و وحشت شدیدی ايجاد کرد. در نتيجه آزار و اذیت بابیان به زودی گسترش یافت. هزاران نفر از پيروان باب طی قتل عام های مخوف کشته شدند. بعضی از ناظران غربی، شهامت اخلاقی خارق العادهی بابيان را در مقابل این ظلم های فاحش ثبت نمودند. روشنفکران اروپایی از قبيل ارنست رنان (Ernest Renan)، لئو تولستوی (Leo Tolstoy)، سارا برنارد (Sarah Bernhardt) و کنت دو گوبينو (Comte de Gobineau) ، از اين نمايش روحانی که در صحنهی سرزمينی تیره و تار انجام مي گرفت، عميقا تحت تأثير قرار گرفتند. شرح شرافت حیات حضرت باب و عظمت تعاليم و شجاعت پیروانشان نقل مجالس اروپا گرديد. داستان پيروانى چون طاهره، شاعرهی بزرگ ودلاور بابى که در حين شهادت به جلادان خود اظهارداشته بود «قتل من در دست شماست هروقت اراده نمایيد بنهايت سهولت انجام خواهيد داد ولى بيقين مبين بدانيد که تقدّم و آزادى نسوان هرگز ممنوع نشود و با اينگونه اعمال پيشرفت و حرکت باز نماند» [۱۷] ، همراه با حکایت حضرت باب و به همان سرعت در اقطار جهان منتشر شد.
سرانجام، مخالفان حضرت باب، اصرار ورزیدند که باب فقط یک کافر نيست، بلکه یاغی خطرناکی نيز هست. اولياء حکومت تصميم بر قتل حضرت باب گرفتند و در ۹ جولای ۱۸۵۰ در حياط سربازخانهي تبريز مقصود خويش را عملی ساختند. قريب ده هزار نفر بر بالای بامهای سربازخانه و خانه های اطراف جمع شده بودند. حضرت باب را با يکی از پيروان جوانش را با دو رشته طناب به یکی از دیوارها آویختند. فوجی ۷۵۰ نفری از سربازان ارمنی در سه صف و هر صف مرکب از ۲۵۰ سرباز به تير اندازی پرداختند. دود باروت و گرد و خاک به قدری غليظ بود که تمام محوطه، تیره و تار شد.
سِر جاستين شيل (Justin Shiel) وزير مختار و فرستادهي مخصوص ملکه ويکتوريا در طهران، در ۲۲ جولای ۱۸۵۰ ، در نامه ای خطاب به لرد پالمرستون (Lord Palmerston) وزير امور خارجه بريتانيا دربارهی اعدام حضرت باب چنين نوشته است: «چون دود و گرد و خاک پس از شليک فرو نشست، باب از ديدگان غايب شده بود و مردمان پنداشتند که به آسمان صعود نموده است. گويا گلوله به طنابی که او را آويخته بودند اصابت کرده بود. تا آن كه او را در محلّش يافته بار ديگر به گلوله بستند.» [۱۸]
بعد از اوّلین تير اندازی، حضرت باب را در همان حجره ای که قبلاً در آن محبوس بودند، یافتند، در حالی که آخرين وصايايشان به يكي از پيروان خود مي فرمودند. در همان روز، پيش از اين ، وقتی که فرّاشان قصد داشتند حضرت باب را به ميدان اعدام ببرند، آن حضرت فرمودند كه تا كلامشان خاتمه نيابد ، هيچ «قوّهي زمينی» نخواهد توانست آسيبی به او برساند. بار دوّم که فرّاشان آمدند، حضرت باب به آرامی به آنان فرمود: «حال هر چه مي خواهيد بکنيد که به مقصود خواهيد رسيد.» [۱۹]
بار دیگر حضرت باب و همراه جوانش را به ميدان اعدام آوردند. فوج ارامنه از تيراندازی مجدّد، سر باز زدند و این بار فوج مسلمانی را آوردند و دستور تیراندازی دادند. اين بار هر دو جسد شرحه شرحه گشت، گوشت و استخوانشان به هم آمیخت، امّا به صورت هايشان آسيبی نرسيد. پرتو «مصباح» الهی را، آن گونه که حضرت باب خود را نامیده بود–ظاهراً- خاموش کردند. [ ۲۰ ] آخرين سخنان حضرت باب به جمعيّتی که به تماشا آمده بودند چنين بود: «ای مردم غافل! اگر به من ايمان مي آورديد هر يک از شما از اين جوان که رتبهاش اجل از شماست پيروی مي کرديد و خود را در راه من فدا مي نموديد روزی فرا خواهد رسيد که مرا خواهيد شناخت امّا آن روز ديگر در ميان شما نخواهم بود.» [۲۱]
حضرت بهاءاللّه در تجلیل حضرت باب می فرمایند: «حال ملاحظه فرمائيد که اين سدرهي رضوان سبحانى در اوّل جوانى چگونه تبليغ امرالله فرمود و چقدر استقامت از آن جمال احديّت ظاهر شد که جميع من على الارض بر منعش اقدام نمودند حاصلى نبخشيد. آن چه ايذاء بر آن سدرهي طوبى وارد مي آورند شوقش بيشتر و نار حبّش مشتعل تر مي شد. چنان چه اين فقرات واضح است و احدى انکار ندارد تا آن که بالاخره جان را درباخت و به رفيق اعلى شتافت.» [۲۲]
نيکلا، نويسندهي فرانسوی که تاريخ حضرت باب را نوشته است، مي گويد: «او خود را براى عالم بشريّت قربانى کرد و براى آن روح و جسم خود را فدا کرد و براى آن تحمل هرگونه محروميّت و ديدن هر نوع بی شرمى و ناسزا و شکنجه و حتّى شهادت را نمود و بالاخره با خون خود پيمان نامهي اخوت عمومى را مهر و امضا کرد و مانند مسيح با حيات خود بهاى اعلان سلطنت موافقت و مرافقت و انصاف و محبّت نوع را ادا نمود.» [۲۳]
دورهي کوتاه شش سالهي رسالت حضرت باب، از جهتی، نشان تحوّل ناگهانی و شگفتآور به سوی معرفت جهانی بود که حضرت باب عالم انسانی را به آن دعوت فرمود. از زمان اظهار امر شجاعانه ی حضرت باب در نيمهي قرن نوزدهم تا حال، پيشرفت های بینظير علم و صنعت به راستی اوّلين پرتوهای جامعهي جهانی را آشکار ساخته است. حضرت باب در مقام «النقطه التي ذوت بها من ذوت» (یعنی: نقطه ای که همه چیز از آن وجود یافت)[۲۴]، دورهی جدید و فوق العاده ای را در تاریخ اختراعات و اکتشافات بشری آغاز فرمودند. «نسائم عرفان» الهی «عقول» را «به حرکت» و «ارواح را به اهتزاز» آورده بود.
حضرت بهاءاللّه دربارهي اين که دو مظهر ظهور الهی تقريباً در يک زمان ظاهر شده اند، مي فرمايند که اين «حکمتى است مستور و سرّى است مقنوع و وقتى بوده مخصوص و مطلع نشده و نخواهد شد به او نفسى مگر آن که در کتاب مکنون نظر نمايد.» [۲۵] به عقیدهي بهائیان، این امر از یک سو تأکیدی است بر اين که تأسيس صلح عمومی و «ملکوت الهی» چندان دور نيست و از سوی ديگر شاهدی بر عظمت ظهور حضرت بهاءاللّه است. در شرح اين مطلب حضرت عبدالبهاء، جانشین منصوص حضرت بهاءالله، مي فرمايند:
«حضرت اعلی صبح حقيقت روشن و تابنده بر جميع اَرجاء و مبشّر نيّر اعظم ابهی و جمال مبارک موعود جميع کتب و صحف و زبر و الواح و ظهور مجلّی طور در سدرهي سينا و ما عدا کلّ بندهي آن آستانيم و احقر پاسبان»
[۲۶]
مراجع:
[۱] ترجمه. آ. ال. ام. نیکلا، کتاب «سیّد علی محمّد معروف به باب» (Siyyid Ali-Muhammad dit le Báb ) (پاریس: کتابخانه نقد ادبی، ۱۹۰۸)، صص ۲۰۳-۲۰۴، ۳۷۶. نقل شده در پاورقی «مطالع الانوار» ص ۵۱۵.
[۲] منتخباتى از آثار حضرت نقطهي اولى، ص ۳۳ و ۴۱.
[۳] منتخباتى از آثار حضرت نقطهي اولى،ص ۵۲.
[۴] حضرت ولى امرالله، نظم جهانى بهائى (دانداس: مؤسسه معارف بهائى، ۱۹۸۹), ترجمه و اقتباس هوشمند فتح اعظم، ص ۸۷.
[۵] منتخباتى از آثار حضرت نقطهي اولى، ص ۷۴.
[۶] منتخباتى از آثار حضرت نقطهي اولى، ص ۵۸.
[۷] مآخذ اصل بيان به عربی: حضرت بهاءالله، مجموعهاى از الواح جمال اقدس ابهى که بعد از کتاب اقدس نازل شده (لانگنهاين: لجنه ي نشر آثار، ۱۹۸۰) ، ص ۵.
[۸] اصل بيان به عربی: «لا تجعلنّ شيئاً من اوامر اللّه موهوماً عند انفسكم و لترون كلّ شيئ ما قد خلقه اللّه بامره باعين افئدتكم مثل ما انتم باعين اجسادكم تبصرون ... » (منتخباتى از آثار حضرت نقطه ي اولى، ص ۱۰۴).
[۹] محمّد نبيل اعظم زرندى، مطالع الانوار (دهلى نو: مرآت، ۱۹۹۱), ترجمه و تلخيص عبدالحميد اشراق خاورى، ص ۷۵-۷۶.
[۱۰] مآخذ اصل بيان به عربی: شوقى ربانى، دور بهائى (لانگنهاين: لجنه نشر آثار، نشر سوم، ۱۹۸۸), ترجمه ي لجنه ي ملى ترجمه ي آثار امرى، ص ۷۶.
[۱۱] اصل بيان به عربی: «اذا اشرقت شمس البهاء عن افق البقا انتم فاحضروا بين يدی العرش» (منتخباتى از آثار حضرت نقطه ي اولى، ص ۱۱۶).
[۱۲] اَلواح مُبارکهي حضرت بهآءاللّه جلّ ذکرهُ الأعلی، شامل: اشراقات و چند لوح ديگر، ص ٥٢.
[۱۳] دور بهائی، ص ۴۲.
[۱۴] کتاب مقدس انجيل، اشعيا، ۱:۹.
[۱۵] مطالع الانوار، ص ۵۴.
[۱۶] مطالع الانوار، ص ۲۱۴.
[۱۷] شوقى ربانى، قرن بديع (دانداس: مؤسسه معارف بهائى، ۱۹۹۲), ترجمۀ نصرت الله مودّت، ص ۱۷۶-۱۷۷.
[۱۸] نقل شده در ("All Things Made New: A Comprehensive Outline of the Baha'i Faith" نوشته John Ferraby ، (London: Baha'i Publishing Trust, revised edition 1975 )، ص ۱۹۹.
[۱۹] مطالع الانوار، ص ۴۸۰.
[۲۰] مآخذ اصل بيان به عربی : منتخباتى از آثار حضرت نقطهي اولى، ص ۴۹.
[۲۱] مطالع الانوار، ص ۴۸۱.
[۲۲] حضرت بهاءالله، ايقان (هوفهايم: لجنه نشر آثار بهائى، ۱۹۹۸), ص ۱۵۵.
[۲۳] مسيو نيکلا، مذاهب ملل متمدنه: سيّد على محمّد معروب به باب (پاريس: بى ناشر، ۱۹۰۵), ص ۲۰۷.
[۲۴] دور بهائی، ص ۴۸.
[۲۵] قرن بديع، ترجمهء نصر الله مودّت، چاپ دوم با تجديد نظر، ١٤٩ بديع - ١٩٩٢ ميلادی، مؤسّسهي معارف بهائی به لسان فارسی، ص ۲۰۵. P.O.Box 65600 Dundas Ontario ,L9H6Y6 Canada
[۲۶] دور بهائى، ص ۵۰.