پس از درگذشت حضرت عبدالبـهاء در سال ۱۹۲۱، قيادت جامعۀ بـهايى به مرحلۀ جديدى وارد شد، يعنى از تمرکز در يک فرد واحد تغيير کرد و بر نظم ادارى که اساسش دو رکن«ولايت امرالله و بيت العدل اعظم» بود استوار گرديد.
نظم ادارى ابتدا توسط حضرت بـهاءالله در کتاب اقدس ترسیم شد و در زمان حضرت عبدالبـهاء و به ويژه در الواح وصاياي ایشان شکل گرفت. در این سند جلیل حضرت عبدالبهاء، حفید ارشدشان یعنی حضرت شوقی افندی را به مقام ولایت امرالله منصوب نمودند و به انتخابات آتیۀ بيت العدل اعظم، مصدر تشریع امر بهایی، که ولى امرالله «رئيس مقدس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل» آن می باشند، اشاره نمودند.[۱]
بيت العدل اعظم در زمان حیات حضرت عبدالبـهاء تشکيل نشد. این مهم بر عهد ۀ ولیّ امرالله قرار گرفت تا طىّ دوران سى و شش سالۀ ولايتش به عنوان قائد امر حضرت بـهاءالله، اساس و پايه هاى بيت العدل اعظم را بنا فرمايند.
در آن سال ها، حضرت شوقى افندى، جامعه ي بـهائى را بر اساس اصول نظم اداری بهائى پرورش دادند و اهل بها را برای تأسيس بيت العدل اعظم که ديگر مؤسّسۀ مرکزی امر بهائی است آماده فرمودند و با توقيعات و مکاتيب مستمرّ خود، از رابطۀ متقابل مؤسسۀ ولايت با بيت العدل اعظم سخن راندند و دربارۀ هر دو فرمودند که «اساسش من عندالله است و وظائفش خطير و ضرورى و مرام و مقصدشان مکمل يکديگر.» [۲] و فرمودند که مقصد مشترک اين دومؤسسه، آن است که همواره «سلطه و اختياراتى را که من جانب الله بوده و از نفس مظهر ظهور سرچشمه گرفته است حفظ نمايد و وحدت پيروان آئينش را محفوظ دارد و اصالت و جامعيّت تعاليمش را صيانت کند.» [۳] موسّسۀ ولايت امرالله وسيلهاى برای تداوم تبيين مصون از خطاى آثار و تعاليم حضرت بـهاءالله بوده و وظيفۀ بيت العدل آن است که دربارۀ امور لازمه که «در آثار مقدّسه به صراحت نيامده باشد» [۴] به تشريع قوانين بپردازد. به فرمودۀ حضرت ولیّ امرالله، «چون اين دو مؤسسّه، متّفقاً به اجراى وظائف پردازند، امور، تمشيت پذيرد و اقدامات جامعه مرتبط گردد و مصالح امرالله ترويج يابد و قوانينش تنفيذ شود و تشکيلات تابعهاش حمايت گردد.» [۵]
رابطۀ متقابل و درونی ولايت امرالله با بيت العدل اعظم با زحمات بي وقفۀ حضرت ولیّ امراللّه برای توسعه و ازدياد جوامع بـهائى در اطراف جهان واضح تر و مشهودتر می شود. این جوامع به موجب نظم اداری بـهائى، هيأتـهاى قانونگذارى ملّى خود را تشکيل می دهند. هدف این بوده است که محافل ملی، بیت العدل اعظم الهی را انتخاب نمایند تا نظمى که مخلوق حضرت بـهاءالله است به مرحلۀ کمال برسد.
ولايت امرالله موروثى بود و در الواح و وصایای حضرت عبدالبـهاء شرایط وجود سلسلۀ ولایت امرالله به انتصاب ایشان پیش بینی شده بود، لكن حضرت شوقی ربانی در حالی به عالم بالا شتافت که فرزندى نداشت و ساير افراد فاميل هم واجد شرايط مصرّحه در آثار حضرت عبدالبهاء برای جانشینی ایشان نبودند. با این وجود، تأثیرات عظیمۀ مؤسسۀ ولایت امر از خلال آثار بی شمار و هدایات وسیع و دیگر مواهب به جا مانده، برای جامعۀ بهایی از دوران ولایت حضرت ولی امر الله در سال های ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۷ باقی و برقرار است. براى آن که از ارزش اين ميراث عظيم آگاه باشيم خوب است که نگاهی دقیق تر در جنبه های مختلف مجهودات حضرت ولىّ امرالله در رشد دادن جامعه ي بـهائى داشته باشیم.
خدمات حضرت ولـىّ امـرالله
حضرت عبدالبـهاء در الواح و وصایا با این کلمات پر احساس دربارۀ وصی امر، می فرمایند :
خدمات حضرت ولـىّ امـرالله
حضرت عبدالبـهاء در الواح و وصایا با این کلمات پر احساس دربارۀ وصی امر، می فرمایند :
«اى ياران با وفاى عبدالبهاء ! بايد... شوقى افندى را نهايت مواظبت نماييد ... زيرا اوست ولى امرالله بعد از عبدالبهاء... من عصا امره عصى الله و من أعرض عنه فقد أعرض عن الله و من أنکره فقد انکر الحق. اين کلمات را مبادا کسى تأويل نمايد... » [۶]
به اين ترتيب، مسألۀ رهبرى جامعۀ بـهايى، پس از درگذشت حضرت عبدالبـهاء به تصريح تمام، معلوم گشته است. ولايت امرالله سبب حفظ آيين بـهائى گرديد، قيادت جامعه از حضرت بـهاءالله به حضرت عبـدالبهاء سپس به حضرت شوقى افندى ادامه يافت. [۷]
حضرت شوقى افندى در حالی به مقام ولایت امرالله منصوب شدند که در آغاز دهۀ بیست از عمر خود به سر می بردند و مشغول به تحصیل در کالج بالیول در دانشگاه آکسفورد بودند. غم و اندوه درگذشت جدّ بزرگوارش همزمان با سنگینی بار این مسئولیت عظیم که بر دوش مبارکش نهاده شده بود در ابتدا بسیار سنگین و برای آن وجود نازنین بسیار خرد کننده بود، چرا که آن حضرت هیچ اطلاعی حتی جزئي، از انتصاب به این مقام نداشتند.
حضرت ولی امرالله براى فائق آمدن بر غم و اندوه از دست دادن جد بزرگوار و همچنین آمادگی تحمل ثقل مسؤلیتی که بر دوش آن حضرت گذارده شده بود، ارض اقدس را برای مدت چند ماه ترک گفتند و عزلت اختیار نمودند. در این مدت، ایشان ادارۀ امور را در کف کفايت بهيّه خانم، دختر حضرت بهاءالله و خواهر حضرت عبـدالبهاء نـهادند. بـهيّه خانم، ملقّب به حضرت ورقه عليا، زنی بسيار خردمند و حامی وفاداری برای حضرتش بودند و تا سال ۱۹۳۲ که در اين عالم در قید حیات بودند، به حضرت ولیّ امرالله بسيار وفادار بودند. حضرت ولىّّ امرالله تعلق قلبي خود را نسبت به حضرت ورقه عليا در توقيعى، پس از رحلت ايشان، مرقوم فرموده اند:
«يادآورى آن جمال بي مثال و تبسّم هاى آن طلعت جلال و کمال تسلّى قلب کئيب اين عبد در ممر حيات است ممري که به خارهاى مصائب آلوده است و مقدّر است که آن را تا پايان بپيمايم. لمس ايادى کريمه ات مرا قوت دل و جان است و همين لطف و عنايت است که مرا توانائى مي بخشد تا صراط مستقيمى را که پيمودى اين عبد نيز به همان قوّت و استقامت طيّ نمايم. سِحر نداى شيرينت در ساعات مظلمۀ بلايا، جذب و شورى مي دهد که به پيروى از حيات پر برکاتت که در هر حال، از تمسک به اهداب کبريا و تشبّث به جمال استقامت و وفا باز نماند، اين عبد نيز به عروﺓ الوثقاى ولاى او متمسّک بمانم.» [۸]
راه پرزحمتى را که در اين توقيع، حضرت ولىّ امراللّه بدان اشاره مي فرمايند راهى بسیار مهم و پرمخاطره است که براى حفظ امر نوپای بـهائى از لطمات دشمنان داخل و خارج قرار بود پيموده شود. همچنین حضرتش يگانه مبيّن منصوص آثار و تعاليم حضرت بـهاءالله بود . ایشان نظم اداری امر بـهائى را برپا نمودند، به اجراء نقشه هایى برای انتشار امر بـهائى، همان گونه که در آثار حضرت عبـدالبـهاء ترسیم شده بود در سطح جهانی اقدام فرمودند، به ترجم ۀ آثار مقدّسه از فارسى و عربى به زبان انگليسى پرداختند که خود الگویی براى ترجمۀ آثار به ديگر زبان ها در آتي ايام شد، ايشان تاریخ امر بهائی را در کتابی مرقوم فرمودند و املاک بـهائى را در حيفا و عکّا توسعه دادند و به حدائقي زيبا مزيّن فرمودند. علاوه بر اين ثمرات ملموس و مشهود و خدمات و اقدامات حضرتشان که از خود به یادگار گذاشته اند، نفوسي را نيز منقلب فرمودند و بر انگيختند كه به اقداماتي بزرگ و فوق تصور نائل آمدند. ایشان چون سردارى بودند که لشکريان خويش را در فتح و پيروزى نـهائى قيادت مي نمودند. نامه هاى بي شمارى، مختصر و طویل، به جامعه هاى بـهائى در سراسر عالم مرقوم می داشتند و ایشان را به انجام خدماتی بیشتر به امر بهائی و جامعۀ انسانی دعوت و تشویق می فرمودند. مثلاً بـهاييان امريکا را در سال ۱۹۴۸ «بانيان دلير نظم جهان آراى حضرت بـهاءالله» مخاطب ساختند و از ايشان خواستند که «هر قدر عالم انسانى در غمرات يأس و انحطاط و نفاق و استيصال بيشتر فرو رود» آنان «بايد بيشتر در مدارج عاليۀ شجاعت و علّو همت صعود نمايند.» [۹]
حضرت شوقى افندى همانند مرکز ميثاق به عنوان مبيّن منصوص و مروّج آثار مقدّس امر بـهائى از وحدت و انسجام جامعۀ بهایی محافظت و محارست می نمودند. هر سؤالی که راجع به تبيين بود به ايشان راجع مي شد. اگر چه که تغییر در آن چه از قلم حضرت بـهاءالله و حضرت عبـدالبهاء نازل شده بود در حيطۀ اختيار حضرت ولىّ امرالله نبود، امّا در تشریح مسائل مبهمه و تعاليم نازله، توضيحات وافى به اهل بهاء عنايت مي فرمودند و برای اين مهم هزاران نامه به افراد و جوامع بـهائى در اطراف عالم مرقوم مي داشتند. به واسطۀ این هدايتها بود که اهل بهاء به درکي روشن از آثار مقدسه ي امر بهایی رسيده، وحدت خود را حفظ نمودند.
حضرت شوقى افندى آثار بـهائى را از زبان مهيمن نزول وحي (فارسى و عربى) به انگليسى ترجمه فرمودند. تا سال ۱۹۲۱ ، آثار محدودى از گنجينۀ بسيار وسيع آثار حضرت بـهاءالله به زبان انگليسى موجود بود. حضرت ولىّ امرالله، آثار مهمّ حضرت بـهاءالله را ترجمه و مدوّن ساختند تا بـهائيان جهان بتوانند به ترجمه هاى مستند آثار، دست يابند. تاريخ نبيل اعظم، را که تاريخ ايّام اوّليۀ آيين بهايى است تلخيص و ترجمه و به نام مطالع اﻻنوار منتشر فرمودند تا انگليسى زبانان از کارنامۀ فوق العادۀ اسلاف روحانى خويش بـهره مند شوند و اظهارات شاهدان عينى که به زيارت حضرت باب و حضرت بـهاءالله فائز شده بودند را بخوانند. همچنین حضرت شوقى افندى شخصاً کتابی تاريخى به نام قرن بديع ( God Passes By ) را به رشتۀ تحریر در آوردند.
به عنوان سازندۀ نظم ادارى امر بـهايى، حضرت شوقى افندى پس از مطالعۀ دقيق بيانات حضرت بـهاءالله و حضرت عبدالبهاء دربارۀ تأسيس مؤسّسات بـهايى، برنامه اى طرح فرمودند تا طی آن بتوان مؤسّسات و تشکيلات بهائي را ايجاد نـمود. بيانات و اشارات حضرت بـهاءالله و مرکز ميثاق، راجع به نظم ادارى بـهايى، راهنماى حضرت ولىّ امرالله گشت تا جامعههاى نوپای بـهايى، در اطراف جهان را به مرتبهاى برسانند که بتوانند تشکيلاتى که حضرت بـهاءالله بدان اشاره فرموده اند را پشتيبانی نمايند. وقتی حضرت شوقى افندى به سِمَت ولىّ امرالله منصوب گرديدند، هيچ تشکیل و یا هیأتی در سطح ملی وجود نداشت. امّا در پایان حیات عنصری ایشان در عالم خاکی این عدد به ۲۶ محفل ملّى رسید و در پايان نقشه ي ده ساله که براى گسترش و تحکيم امر بهائى در سال های ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳ در سطح جهانى طرح فرموده بودند، به ۵۶ محفل ملّى افزايش يافت.
حضرت شوقى افندى به مکاتبات وسیع خود با جوامع بهائی سراسر عالم برای توسعه و پیشرفت نظم اداری استمرار بخشیدند. برای مثال در اوائل کار در مارچ ۱۹۲۳ نامه هايى به بـهائيان امريکا، بريتانيا، فرانسه، سوئيس، ايتاليا، ژاپن و استراليا مرقوم داشتند که در آن شرايط لازم براى تشکيل محافل محلّى و ملّى و راهنمايی هاى ضرورى براى انتخابات و رئوس وظائف محافل، درج شده بود.ایشان همچنین دورنمای این انتخابات را برای بهائیان بیان فرمودند: «با اين محافل روحانى محلّى و ملّى که با هماهنگى و قدرت و لياقت در سراسر عالم بهائى به کار مشغولند يگانه وسائل تشکيل بيت العدل اعظم به خوبى فراهم آمده است.» [۱۰]
قطعاً رشد تشکیلات بـهائى به خودی خود و در انزوا حاصل نگردید، بلکه نقشه هايى طرح شد که جریان رشد و توسعۀ منظم و سیستماتیک امر بهائی را در سراسر عالم تحت تاثیر قرار داد. بـهائيان داوطلب به عنوان مهاجر که در حقيقت، پيش آهنگان اين سير رشد و نموّ بودند در نقاط مهجور و دور، پخش شدند تا به ترويج آيين و تشکيل جوامع بـهايى بپردازند . در نقشۀ ده ساله که از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳ ادامه داشت صدها مهاجر در کشورها و مناطق بعيده در سراسر جهان مستقر شدند و موفّق به تشکيل ۴۴ محفل ملّى و محلي گشتند و تعداد محافل ملّى از ۱۲ محفل در شروع نقشه به ۵۶ محفل ملّى افزايش يافت و تعداد بـهائيان به اضعاف مضاعف بالا رفت.
حضرت ولی امر الله همان گونه که برنامه ریزی امور مهاجرین و نقاط مهاجرتی آنها را در سراسر عالم به نحو احسن انجام می دادند، به رشد و توسعۀ مرکز جهانی بهائی در شهر حیفا نیز مبادرت ورزیدند. بر مزار حضرت باب معروف به مقام اعلى که حضرت عبـدالبهاء آن را ساخته بودند، گنبد مجلّلى بنا فرمودند. در اطراف مزار حضرت بـهاءالله، معروف به روضۀ مبارکه در خارج شهر عکّا، باغ ها و حدائقی زيبا و گسترده برپا فرمودند. بناى دارالآثار بين المللى را در دامنۀ کوه کرمل تدارک ديدند که در آن، اصل الواح و اشياء متبرّک، متعلّق به حضرت باب و حضرت بـهاءالله حفظ می شود و مورد بازدید زائران بـهايى قرار می گیرد. بقاياى اجساد نوّابه خانم، حرم حضرت بهاءالله که همراه سرگونی های آن وجود مبارک بودند و ميرزا مهدى، فرزند حضرت بـهاءالله که در زندان عکا به عالم بالا شتافتند را از مقبرۀ موقّت به محلّ استقرار ابدى خود در کوه کرمل، نزديک مزار حضرت ورقۀ مبارکۀ عليا، حول مقام اعلى انتقال دادند. این همه اقدامات برای آن صورت گرفت تا فضایی مناسب و روحانی برای مرکز اداری و روحانی این دین جهانی مهیا گردد. حضرت ولىّ امرالله به عنوان قائد امر بـهائى به اقداماتى در مرکز جهاني بهائی در زمینۀ روابط خارجی امر بـهائى با جامعۀ بیرون قيام نمودند.
با مروري به تاريخ، ملاحظه مي کنيم که حضرت ولىّ امرالله، اقدامات متنوّع و عظيم بسياري در صدها نقطۀ عالم طىّ سى و شش سال دورۀ ولايتشان به ثمر رساندند كه عظمتش موجب حيرت مي شود و لب به تمجيد گشوده مي گردد. او بود که نظم اجتماعى الهى را که در کمون ظهور حضرت بـهاءالله مکنون بوده با موفّقيّت به عرصۀ شهود آورد. نويسنده اى چنين ستوده است : «یک فرد انسانی در سراسر تاريخ گذشته ، حال و آينده که بیشترین تاثیر و نفوذ را در شکل نهایی و روش کار نظم اجتماعى عالم تجربه کرده است.» [۱۱]
همسر او، امة البهآء روحيّه خانم، چنين فرموده:
«حضرت ولىّ امراللّه در قرع انبيق ذهن خلاقش جميع عناصر امر حضرت بهاءاللّه را در يک "کلّ" نامرئى جمع آورد و در آنچه که در مخزن تعاليم و احکام و نظم بديعش مکنون بود جامعۀ متشکل و منظم به وجود آورد و از مجموعۀ تعاليم دو مظهر الهى و مثال اعلاى امر بهائى، ردائى فاخر بافته شد که تا يک هزار سال پوشش بشرى خواهد بود و بر آن، حضرت ولىّ امراللّه با سرانگشتان ماهرش طراحى فرمود و عناصرش را به هم در بافت و براى قوامش بر آن قلّابهاى زيبائى از تبييناتش از آثار مقدسه بر دوخت که هرگز فرسوده نشود و از هم ندرّد تا زماني که پيغمبر ديگرى به جهان آيد و بار ديگر بر قامت خلق خدا جامۀ مقدّس ديگرى بپوشاند.» [۱۲]
مراجع:
[۱] حضرت عبدالبهاء، الواح وصاياى مبارکه حضرت عبدالبهاء (کراچى: محفل روحانى ملى بهائيان پاکستان، ۱۹۶۰)، ص ۱۶.
[۲] شوقى ربانى، دور بهائى (لانگنهاين: لجنه نشر آثار، نشر سوم، ۱۹۸۸)، ترجمه لجنه ملى ترجمه آثار امرى، ص ۷۸.
[۳] دور بهائى، صص ۷۸-۷۹.
[۴] دور بهائى، ص ۸۲.
[۵] دور بهائى، ص ۷۹.
[۶] الواح وصايا، ص ۱۴.
[۷] الواح وصايا، ص ۱ .
[۸] امـﺓالبهاء روحيه خانم ربانى، گوهر يکتا (طهران : مؤسسه ملى مطبوعات امرى، بىتاريخ)، ترجمه ابولقاسم فيضى، ص ۲۱۳.
[۹] شوقى ربانى، حصن حصين شريعت الله: مجموعهء توقعيات مبارکهء حضر ولىامرالله خطاب به جامعهء بهائيان آمريکا، ۱۹۴۷-۱۹۵۷ (هوفهايم: لجنه نشر آثار بهائى، ۱۹۹۷)، ترجمه فؤاد اشرف، ص ۷۵.
[۱۰] Shoghi Effendi, "The Dispensation of Bahá'u'lláh," in The World Order of Bahá'u'lláh, Selected Letters, 2nd rev. ed. (Wilmette: Bahá'í Publishing Trust, 1974), p. 148 ( ترجمه )
[۱۱] David Hofman, "Shoghi Effendi: Expounder of the Word of God," in The Vision of Shoghi Effendi: Proceedings of the Association for Bahá'í Studies Ninth Annual Conference, .November 2-4, 1984, Ottawa, Canada (Association for Bahá'í Studies, 1993), p. 95 ( ترجمه )
[۱۲] Amatu'l-Bahá Rúhíyyih Khánum, The Priceless Pearl (London: Baha'i Publishing Trust, 1969), p. 436 ( ترجمه )
[۲] شوقى ربانى، دور بهائى (لانگنهاين: لجنه نشر آثار، نشر سوم، ۱۹۸۸)، ترجمه لجنه ملى ترجمه آثار امرى، ص ۷۸.
[۳] دور بهائى، صص ۷۸-۷۹.
[۴] دور بهائى، ص ۸۲.
[۵] دور بهائى، ص ۷۹.
[۶] الواح وصايا، ص ۱۴.
[۷] الواح وصايا، ص ۱ .
[۸] امـﺓالبهاء روحيه خانم ربانى، گوهر يکتا (طهران : مؤسسه ملى مطبوعات امرى، بىتاريخ)، ترجمه ابولقاسم فيضى، ص ۲۱۳.
[۹] شوقى ربانى، حصن حصين شريعت الله: مجموعهء توقعيات مبارکهء حضر ولىامرالله خطاب به جامعهء بهائيان آمريکا، ۱۹۴۷-۱۹۵۷ (هوفهايم: لجنه نشر آثار بهائى، ۱۹۹۷)، ترجمه فؤاد اشرف، ص ۷۵.
[۱۰] Shoghi Effendi, "The Dispensation of Bahá'u'lláh," in The World Order of Bahá'u'lláh, Selected Letters, 2nd rev. ed. (Wilmette: Bahá'í Publishing Trust, 1974), p. 148 ( ترجمه )
[۱۱] David Hofman, "Shoghi Effendi: Expounder of the Word of God," in The Vision of Shoghi Effendi: Proceedings of the Association for Bahá'í Studies Ninth Annual Conference, .November 2-4, 1984, Ottawa, Canada (Association for Bahá'í Studies, 1993), p. 95 ( ترجمه )
[۱۲] Amatu'l-Bahá Rúhíyyih Khánum, The Priceless Pearl (London: Baha'i Publishing Trust, 1969), p. 436 ( ترجمه )