۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

سوال و جواب دو دوست مسلمان و بهائی





من قبل اینکه چیزی در مورد دین شما بدونم هیچ گاه به خودم اجازه نمیدم که در موردش حرفی بزنم من بعد از آشنایی با فرقه شما وکامل درک کردن ان این مطالب را مینویسم قبلا هم گفتم شما مقصر نیستین منم اگه از اول بچگی هفته ای ۵ تا ۶ روز تو جلسات جور با جور می شستم و مغزم پر میشد مثل تو بودم فقط همین رو ازت میخوام تو رو به حضرت اعلی در مورد دینتون نه از منظر خودتون بلکه بیشتر کنکاش کن من میگم شما درست ولی این حرف منو جواب بده کتاب اصلی شما اقدسه درسته ؟همه پیامبران الهی غیر از معجزه ای که آوردن کتابشونم با ربان مردمشون بوده موسی وعیسی ابری محمد عربی چرا کتاب شما فارسی نشد ایا خدا فارسی بلد نبود مساوات شما توی دینتون اینجوریه که برای شهری وروستایی تو دینتون تو مهریش فرق گذاشتین(نقره وطلا) مگر نه اینکه در همه ادیان انسانها شهری وروستایی وسیاه وسفید برابرند ؟
مگر میشود کسی خودش را خدا معرفی دکند و بگوید من خدا هستم نامه ای که بهاءالله به تزار برای تشکر از او برای کمک به بهائیت فرستاده ونیز نام عبدالبها(ابن الله)نشاندهنده همین حرف است من توبه نامه باب را نیز برایت در وبلاگم گذاشتم تا بدانی که چه اتفاقی افتاده است مگر میشود کسی که ادعای مهدی موعود میکند از پاسخ دادن به چند سوال عاجز بماند (در تبریز) شما که ادعای دین میکنید هنوز هم روزه تان را با اذان صبح ما شروع و با اذان مغرب ما افطار میکنید همان روزه ماه آخر سالتان را میگویم فعلا تا همین حد برایم جواب بده بعدا مزاحمت میشم ولی لطف کن این مطالب را مثل من برای عموم بذار وپاکش نکن



جواب دوستی که سوالات بالا را پرسیدند : 



باسلام
 دوست عزیزبنظر میرسد به مسائل دینی علاقه نشان می دهیدودر پی کشف حقایق هستید من هم برای شما دعا می کنم وامیدوارم که در این راه موید باشید اما در مورد نوشته های شما مواردی بنظرم رسید که مطرح می کنم


1-دوست عزیز همین که دیانت بهائی را فرقه دانسته اید نشانه آن است که دیانت بهائی را نشناخته اید اولا:این شما هستید که باید اثبات نمایید چرا دیانت بهائی ،از منظر شما فرقه است ؟ ثانیا :احتیاجی نیست شما یک نفر بهائی را به حضرت اعلی قسم دهید که جستجوی حقیقت نماید ،این وظیفه هر بهائی است که اینچنین عمل نماید اگر غیر از این عمل نماید ،در واقع بهائی نیست زیرا می خواهد بر طبق گذشتگان بدون تحقیق وکورکورانه عمل  نماید  پس میبینید که در دیانت بهائی یک فرد نمی تواند در تحت شستوشوی مغزی قرار بگیرد چون اول مانع بر سر راه او ،خود تعالیم دیانت بهائی است که فرد را منع از کور کورانه پیروی کردن می نماید مگر اینکه فرد اصلا نخواهد از آموزه های بهائی پیروی کند که در آن صورت هم دیگر بهائی نیست

2-مسئله دیگر که مطرح نموده اید در مورد نوع زبان کتاب مستطاب اقدس لازم است بدانید:
اولا:کتاب مستطاب اقدس 8 متمم دارد که بعضی از آنها به فارسی است همچنین بسیاری از آثار حضرت بهاالله به فارسی است حتی بعضی به فارسی اصیل نازل شده است که در آنها شما هیچ کلمه ای را با ریشه عربی نمی بینید در عین حال بسیاری از آثار به عربی نازل شده وعلت آن ،این بوده که در آن زمان ،زبان عربی وفارسی در ایران با هم بکار می رفته است حتی سوادافراد سواد قرآنی بوده،در اثار اعلم علمای آن زمان ،بنگرید وببینید که آیا کتبشان هم فارسی وهم عربی نبوده است ؟ یعنی زبان رایج رسمی ، با عربی ممزوج بوده است وبسیاری آثار عربی از دانشمندان وعلمای آن زمان موجود است
ثانیا :این خداوند است که تعیین می کند که به چه زبانی با مردم سخن بگوید نه بندگان .
ثالثا :اگر اینطور که شما خط و مرز برای ایمان به حق قائل شده اید تا حال از خودتان نپرسیده اید که چرا به یک پیامبر عرب زبان ایمان دارید مگر فارسی زبان نیستید ؟ویا اینکه چرا باید نماز عربی بخوانید ؟ویا چرا باید دعاهای عربی بخوانید ؟پس می بینید که استدلال شما اصلا صحیح نیست چون اگر بخواهید همچنان به این استدلال پایبند باشید باید از ایمان به حضرت محمد دست بردارید چون شمافارسی زبان هستید .این در حالی است که هم شما وهم من می دانیم مظهر ظهور الهی به هر زبانی که صحبت کند ودر هر جایی که باشد می تواند قلوب مشتاقان را تسخیر نماید .
3-در مورد مهریه شما مثل اینکه درست متوجه مطلب کتاب نشده اید زیرا مهریه با مرد است یعنی اگر مرد در روستا توطن داشته باشد مهریه طلا از او عفو شده وان هم به علت اختلاف میزان درآمد وشرایط مرد روستایی ومرد شهری است که کمکی به مرد روستایی است در عین حال در آثار بهائی به زوجین توصیه شده(اعم از روستایی وشهری) اگر به کمترین میزان مهریه یعنی یک واحد نقره بسنده کنند، اولی و احب است (پسنده تر است)ومعمولا اکثر عروس ها(حتی انان که زوجه شهری دارند)به کمترین میزان قناعت کرده وقالبا آن را هم سر عقد به عنوان مثلا برکت زندگی به صندوق خیریه تقدیم می کنند .
4-این ایراد که حضرت بهاالله خودشان را خدا معرفی کرده اند بارها وبارها پاسخ داده شده شما را دعوت می کنم به سایتهای بهائی رجوع کرده وپاسخ خود را مشروحا در آنها بیابید اما خلاصه عرض می کنم که تصور شما نادرست است در بسیاری از آثار، خداوند، مردمان را به صورت مستقیم از زبان پیامبر به امر خویش فرا می خواند ودر بسیاری از آثار دیگر به صورت غیر مستقیم در جایی که به صورت مستقیم با مردم صحبت میشود عده ای خرده گرفته اند که آن حضرت مقام عالم خداوندی را برای خویش در نظر گرفته اند که این کاملا ناصحیح است در واقع در آثار بهائی تشریح شده است که از آنجایی که درک مقام خداوندی وعالم حق برای بشر که در رتبه مادون است ،غیر ممکن است ،خداوند توسط مظاهر قدسی خود که آیینه تمام نمای صفات وتجلیات الهی هستند ،با بشر ارتباط می یابد واین آیینه های صاف وصیقلی هستند که تمام فیوضات حق تعالی را به مردم باز می تابانند ودر این مقام، تمام مظاهر الهی مانند هم ودر واقع یکی هستند و بااین حال خورشید حقیقت به نفسه هیچگاه از مقام خود افول نمی کند ومثلا آنطور که شما تصور کرده اید در بدن ظاهری مظهر ظهور حلول نمی کند.این وجودات الهی تدریج برای ما ظاهر می شوند بین ما زندگانی می کنند وما را هدایت می کنند وما را سرشار از قوای لازمه برای پیشرفت مادی ومعنوی می سازند.
5- در مورد نامه حضرت بهاالله به تزار برای تشکر مطرح نکردهاید موضوح چه است ومشکل چه؟وچه ارتباطی بین نامه فرضی شما با نام حضرت عبدالبها است؟چه نشانه چه است ؟خوشحال می شوم مشکل خود را واضح بنویسید وبا هم در این رابطه گفتگو کنیم .
6- اما در رابطه با توبه نامه ای که به حضرت باب ربط می دهند، کاملا جعلی است ودلایل بسیاری دارد که در این مختصر نمی گنجد در صورت علاقمندی برایتان میفرستم 
7-در مورد عاجز ماندن حضرت باب از پاسخ ،شما در این مورد نیز دلیلی ارائه نکرده اید آیااینهمه آثار گوناگون و تفاسیرنشانه چیست ؟اگر کسی عاجز باشد چگونه ممکن است در مدت فقط 6سال رسالت پر رنج، که تمام آن نیز در تبعید وزندان گذشته است،بتواند این همه آثار از خود بجا گذارد؟وچگونه ممکن است با چنین اوضاعی ،قادر باشد،آنقدر بر نفوس تاثیر نماید که حداقل بیست هزار نفس، جان خود را برای رسالتش فدا نمایند؟ آیا این جز به قوه الهی امکان پذیر است؟
8-اما در مورد روزه ، معلوم نیست مشکل شما با این مسئله چیست ؟ آیا از این ناراحتید که عده ای برای رضای الهی وبه یاد خدا روزه می گیرند ؟!! یا ناراحتید که چرا در اخر سال این ایام واقع شده است؟ دوست عزیز در تمام ادیان الهی روزه به شکلهای مختلف ودر ایام متفاوتی است اگر یک مسیحی ویا یهودی به شما خرده بگیرید چرا روزه شما مسلمانان در ماه رمضان واقع شده چه میگویید؟اگر نمی دانید من برای شما می گویم به دلیل آنکه قرآن در ماه رمضان نازل شده ودر این ایام چون آن حضرت از خوردن وآشامیدن خودداری می کردند بندگان نیز به عشق آن حضرت در این ایام از اکل وشرب خودداری می کنندواین  موضوع در ضمن یکی از حکمتهای روزه نیز است(که البته حکمتهای دیگر نیز دارد) بنابراین در هر دیانتی ایامی که وحی نازل می شود برای بندگان ،ایام روزه در نظر گرفته شده است که البته بندگان خالص الهی نه به زور ،بلکه به عشق الهی فرامین الهی را گردن می نهند.
 اما یک چیز را ظاهرا متوجه نشده اید چون نوشته اید "هنوز هم روزه تان را با اذان صبح ما شروع وبا اذان مغرب ما افطار می کنید"دوست عزیز مدت صائم بودن در شبانه روز در امر بهائی،از طلوع خورشید تا غروب آفتاب است واین ربطی به اذان صبح واذان مغرب ندارد چون همانطور که می دانید طلوع خورشید مدتی بعد از اذان صبح است وغروب خورشید نیزمدتی قبل از اذان مغرب .
در هر صورت تلاش شما را اگر حقیقتا طالب حقیقت باشید ارج می نهم.موفق وموید باشید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر