ص ٢٠٥
که برای ساختن تابوت علاوه بر مصالحی که در کتاب مستطاب اقدس مذکور است ميتوان
از محکمترين چوبی که در دسترس است يا از سيمان استفاده نمود . در حال حاضر اهل
بهاء در انتخاب مصالح تابوت مختارند .
-١٥٠نقطة البيان (بند ١٢٩)
)) نقطة البيان )) از القابی است که حضرت اعلی برای خود اختيار فرموده اند .
-١٥١و ان تکفنوه فی خمسة اثواب من الحرير او القطن (بند ١٣٠)
حضرت اعلی در کتاب مبارک بيان مقرّر فرمودند که جسد در پنج پارچه حرير يا کتان
پيچيده شود . جمال اقدس ابهی اين حکم را تأييد نموده و اضافه فرمودند : من لم
يستطع يکتفی بواحدة منهما .
وقتی از حضور مبارک سؤال شد که آيا مقصود از اثواب خمسه مذکور در آيه فوق پنج
پارچه سرتاسری است يا (( پنج پارچه ای است که در قبل معمول ميشد ))، در جواب
فرمودند که مقصود پنج پارچه است (سؤال و جواب ، فقره ٥٦) .
ص ٢٠٦
در آثار مبارکه بيانی که حاکی از طرز پيچيدن جسد در پنج پارچه مجزّا و يا در يک
ثوب باشد موجود نيست . در حال حاضر اهل بهاء در اجرای اين امر مختارند .
-١٥٢حرّم عليکم حمل الميّت ازيد من مسافة ساعة من المدينة (بند ١٣٠)
مقصود از اين حکم آن است که مدّت حمل ميّت به محلّ دفن ، با هر وسيله نقليّهای
که اختيار شود ، محدود گردد و از يک ساعت تجاوز ننمايد . حضرت بهاءاللّه در اين
مورد می فرمايند : هر چه زودتر دفن شود احب و اولی است (سؤال و جواب ، فقره ١٦)
. در تعريف محلّ موت ميتوان محدوده شهر را در نظر گرفت . لذا مدّت يک ساعت را
ميتوان از سرحدّ شهری که در آن وفات واقع شده تا محلّ دفن حساب نمود . مقصود
از اين حکم آن است که شخص متوفّی در نزديکی محل وفات مدفون گردد .
-١٥٣قد رفع اللّه ما حکم به البيان فی تحديد الاسفار (بند ١٣١)
حضرت اعلی سفر را مشروط به شروطی فرمودند که تا زمان ظهور من يظهره اللّه رعايت
شود ولی امر فرمودند که مؤمنين در يوم ظهور
ص ٢٠٧
موعود بيان برای درک لقای او که ثمره وجود و مقصد غائی خلقتشان است ولو با پای
پياده سفر نمايند .
-١٥٤و ارفعنّ البيتين فی المقامين و المقامات الّتی فيها استقرّ عرش ربّکم (بند (١٣٣
در باره (( بيتين )) حضرت بهاءاللّه می فرمايند : بيت اعظم در بغداد و بيت نقطه
در شيراز مقصود است هر يک را که حجّ نمايند کافی است ( سؤال و جواب ، فقرات ٢٩ و
٣٢و يادداشت شماره ٥٤) .
حضرت وليّ امراللّه در باره المقامات الّتی فيها استقرّ عرش ربّکم می فرمايند
که اشاره به مقاماتی است که محلّ استقرار هيکل مبارک گشته . جمال مبارک
ميفرمايند : و مقامات ديگر به اختيار اهل آن بلد است هر بيتی را که محلّ
استقرار شده مرتفع نمايند يا يک بيت را اختيار کنند (سؤال و جواب فقره ٣٢) .
مؤسّسات امری با شواهد و اسناد لازمه اماکن متبرّکه مربوط به حضرت بهاءاللّه و
حضرت اعلی را مشخّص و حتّی المقدور ابتياع و تعدادی را به صورت اوليّه تعمير
نمودهاند .
-١٥٥ايّاکم ان يمنعکم ما نزّل فی الکتاب عن هذا
ص ٢٠٨
الکتاب الّذی ينطق بالحقّ (بند ١٣٤)
مراد از ما نزّل فی الکتاب آيات و کلمات منزله بر مظاهر الهيّه است و مقصد از
الکتاب الّذی ينطق بالحقّ نفس مظهر الهی است .
آيات فوق اشاره است به فرموده حضرت اعلی در کتاب مبارک بيان فارسی که مقصود از
" کتاب اللّه " نفس من يظهره اللّه است . در يکی از الواح مبارکه حضرت بهاءاللّه
می فرمايند : قد ظهر کتاب اللّه علی هيکل الغلام .
در اين آيه از کتاب مستطاب اقدس و همچنين در بند ١٦٨ حضرت بهاءاللّه خود را
)) کتاب ناطق )) ناميده و امم سايره را انذار می فرمايند که با استدلال از کتب
مقدّسه خويش کتاب الّذی ينطق فی قطب الابداع را رد ننمايند و نصيحت می فرمايند
که مبادا بياناتی که در کتب آسمانی نازل شده سبب شود که از عرفان مقام مظهر ظهور
و تمسّک به امر جديد محروم مانند .
-١٥٦ما جری من قلم مبشّری فی ذکر هذا الظّهور (بند ١٣٥)
اين آيه اشاره به آيات کتاب بيان عربی است در ذکر و ثنای موعود بيان .
ص ٢٠٩
-١٥٧انّما القبلة من يظهره اللّه متی ينقلب تنقلب الی ان يستقرّ (بند ١٣٧)
برای اطّلاع در باره آيه فوق به يادداشت های شماره ٧ و ٨ مراجعه شود .
-١٥٨لا يحلّ الاقتران ان لم يکن فی البيان و ان يدخل من احد يحرم علی الاخر ما
يملک من عنده (بند ١٣٩)
اين آيه از کتاب مبارک بيان که حضرت بهاءاللّه نقل فرمودهاند مؤمنين را متوجّه
قرب ظهور من يظهره اللّه می سازد . حضرت اعلی ازدواج بابی با غير بابی را تحريم
و همچنين تعلّق دارائی همسر مؤمن را به شوهر يا زن غير بابی نهی فرمودند ولی
اجرای اين دو حکم را به صراحت موکول به ظهور من يظهره اللّه نمودند و حضرت
بهاءاللّه قبل از آنکه اين احکام به مرحله اجرا در آيد آنها را ملغی فرمودند .
جمال مبارک با نقل اين فقره به اين مطلب اشاره می فرمايند که حضرت اعلی در طيّ
اين آيات امکان ارتفاع امر حضرت بهاءاللّه را قبل از امر خود پيش بينی فرموده
بودند . حضرت وليّ امراللّه در *(گاد پاسز بای)* در باره کتاب مبارک بيان
توضيحی می فرمايند که ترجمهاش اين است : در رتبه اولی
ص ٢١٠
مقصد از اين مصحف آسمانی را بايد وصف و ثنای حضرت موعود محسوب داشت نه آنکه
آن را مجموعهای از سنن و احکام ابدی برای هدايت نسلهای آتيه دانست . سپس می
فرمايند : آن حضرت متعمّداً حدود و احکام بسيار شديدی مقرّر داشتند و اصولی
اضطراب انگيز وضع فرمودند تا سبب ايقاظ مردم و رهبران دينی از خمودت مزمنه قديمه
گردد و ضربه ای ناگهانی و مؤثّر و مهلک به مؤسّسات مهجوره عتيقه وارد آورد .
و با وضع مقرّراتی بسيار سخت و حاد اعلان فرمود که يوم موعود فرا رسيده يعنی "
يوم يدع الدّاع الی شیء نکر " و نيز يوم " يهدم ما کان قبله کما هدم رسول
اللّه امر الجاهليّه " ( به يادداشت شماره ١٠٩ نيز مراجعه شود ) .
-١٥٩نقطة البيان (بند ١٤٠)
نقطه بيان يکی از القاب حضرت اعلی است .
-١٦٠انّه لا اله الّا انا (بند ١٤٣)
حقيقت مظاهر الهی و کيفيّت ارتباطشان با خداوند متعال در بسياری
ص ٢١١
از آثار مبارکه اين ظهور تشريح شده است . حضرت بهاءاللّه در باره فردانيّت و
عظمت و جلال مقام الوهيّت می فرمايند : و چون ما بين خلق و حقّ ... به هيچ وجه
رابطه و مناسبت و موافقت و مشابهت نبوده و نيست لهذا در هر عهد و عصر کينونت
ساذجی را در عالم ملک و ملکوت ظاهر فرمايد و اين لطيفه ربّانی و دقيقه
صمدانی را از دو عنصر خلق فرمايد عنصر ترابی ظاهری و عنصر غيبی الهی و دو مقام در
او خلق فرمايد يک مقام حقيقت که مقام لا ينطق الّا عن اللّه ربّه است ... و مقام
ديگر مقام بشريّت است که می فرمايد " ما انا الّا بشر مثلکم و قل سبحان ربّی هل
کنت الّا بشرا رسولا " .
بنا به بيان مبارک در عوالم روحانی همه مظاهر الهی حکم يک نفس و يک ذات را
دارند . جمال الهی از جمالشان باهر و اسماء و صفات حقّ در آنان ظاهر و آنانند
مظاهر امر او . در اين مقام می فرمايند :
و اگر شنيده شود از مظاهر جامعه (( انّی انا اللّه )) حقّ است و ريبی در آن نيست
چنانچه به کرّات مبرهن شد که به ظهور و صفات و اسمای ايشان ظهور اللّه و اسم
اللّه و صفة اللّه در ارض ظاهر .
ص ٢١٢
مظاهر الهی که مرايای اسماء و صفات الهی و وسايط وصول نوع بشر به عرفان حقّ و
مشارق وحی او هستند به فرموده حضرت وليّ امراللّه هرگز نبايد آنان را با غيب
منيع لا يدرک و ذات الوهيّت يکی دانست . و نيز در باره جمال قدم می فرمايند که
هيکل عنصری حضرتش را که مظهر چنين ظهور اعظم و مهيمنی است نبايد با حقيقت
الوهيّت يکسان دانست .
حضرت وليّ امراللّه در باره مقام بی همتای جمال اقدس ابهی و عظمت ظهور مبارکش
می فرمايند که با ظهور حضرت بهاءاللّه وعود کتب مقدّسه در باره (( يوم اللّه ))
تحقّق يافته است :
طبق نبوّات کتب مقدسه يهود ظهور مبارک همان ظهور (( پدر سرمدی )) و (( ربّ
الجنود )) است که (( با هزاران هزار مقدّسين )) ظاهر گشته و همچنين نزد ملّت روح
مجیء ثانی مسيح است که با (( جلال اب سماوی )) آمده و در نظر شيعه اسلام ((
رجعت حسينی )) و به اصطلاح اهل سنّت و جماعت نزول (( روح اللّه )) و به اعتقاد
زرتشتيان ظهور شاه بهرام موعود و نزد هندوها رجوع کريشنا و نزد بودائيها بودای
پنجم است . در باره مقام الوهيّت که در همه مظاهر الهی متجلّی است حضرت
بهاءاللّه چنين توضيح می فرمايند :
ص ٢١٣
اين مقام مقام فنای از نفس و بقاء باللّه است و اين کلمه اگر ذکر شود مدلّ بر
نيستی بحت بات است . اين مقام لا املک لنفسی نفعاً و لا ضرّاً و لا حياةً و لا
نشوراً است .
و در باره نسبت خود با خدای متعال می فرمايند :
يا الهی اذا انظر الی نسبتی اليک احبّ بان اقول فی کلّ شیء بانّی انا اللّه و
اذا انظر الی نفسی اشاهدها احقر من الطّين .
-١٦١زکوة (بند ١٤٦)
زکات که در قرآن مجيد بر مسلمين واجب گرديده نوعی خاص از خيرات و مبرّات است که
به مرور زمان به صورت يک نوع ماليات خيريّه در آمد و مؤمنين را مکلّف ساخت که
جهت کمک به فقرا و امور خيريّه و نصرت دين اللّه مقدار معيّنی از بعضی از عايدات
خود را پس از رسيدن به حدّ نصاب ادا نمايند . حدّ معافيت از پرداخت اين ماليات
در مورد امتعه متنوّعه و نيز نصاب معيّنی که بايد پرداخت شود تفاوت دارد .
حضرت بهاءاللّه می فرمايند : در باره زکات هم امر نموديم کما نزل فی الفرقان
عمل نمايند ( سؤال و جواب ، فقره ١٠٧) .
ص ٢١٤
نظر باينکه حدّ معافيت و نوع عايدات و موعد اداء زکات و حدّ نصاب در موارد
مختلفه هيچ يک در قرآن مجيد ذکر نشده است ، لهذا اتّخاد تصميم در اين مسائل منوط
به قرار بيت العدل اعظم در آينده است و تا آن زمان به فرموده حضرت وليّ
امراللّه بايد احبّاء در خور توانائی و مقدورات خويش مرتّباً به صندوقهای امری
تبرّع نمايند
-١٦٢لا يحلّ السّؤال و من سئل حرّم عليه العطآء (بند ١٤٧)
حضرت عبدالبهاء در لوحی در توضيح اين آيه چنين می فرمايند : تکدّی حرام است و
بر گدايان که تکدّی را صفت خويش نمودهاند انفاق نيز حرام است . مقصود اين است که
ريشه گدائی کنده شود و امّا اگر نفسی عاجز باشد يا به فقر شديد افتد و چاره
نتواند اغنياء يا وکلاء بايد چيزی مبلغی در هر ماهی از برای او معيّن کنند تا با
او گذران کند ... مقصود از وکلاء ، وکلاء بيت است که اعضای بيت عدل باشد .
افراد يا محافل روحانيّه نبايد چنين پندارند که حرمت اعطاء به گدايان مانع از
اين است که فقرا و مساکين را اعانت نمايند و يا
ص ٢١٥
وسايل تحصيل حرفهای را برايشان فراهم آورند که از آن راه بتوانند امرار معاش
نمايند ( به يادداشت شماره ٥٦ مراجعه شود ) .
-١٦٣من يحزن احداً فله ان ينفق تسعة عشر مثقالاً من الذّهب (بند ١٤٨)
در کتاب مبارک بيان امر شده که اگر کسی سبب حزن ديگری گردد جريمهای پرداخت نمايد
. جمال اقدس ابهی اين حکم را ملغی فرمودهاند .
-١٦٤السّدرة (بند ١٤٨)
مقصود از (( السّدرة )) همان (( سدرة المنتهی )) است ( به يادداشت شماره ١٢٨
مراجعه شود ) . در اينجا به صورت استعاره آمده است و مراد حضرت بهاءاللّه است .
-١٦٥اتلوا ايات اللّه فی کلّ صباح و مسآء (بند١٤٩)
حضرت بهاءاللّه می فرمايند : شرط اعظم ميل و محبّت نفوس مقدّسه است به تلاوت
آيات (سؤال و جواب ، فقره ٦٨) .
در باره (( آيات اللّه )) جمال مبارک می فرمايند : مقصود جميع ما نزل من ملکوت
البيان است . حضرت وليّ امراللّه در توضيح
ص ٢١٦
کلمه (( آيات )) در توقيع مبارک خطاب به يکی از احبّای شرق می فرمايند که آنچه
از کلک ميثاق صادر از آيات محسوب نيست و همچنين تذکّر دادهاند که آثار قلميّه
خود آن حضرت را نيز نبايد از آيات دانست .
-١٦٦کتب عليکم تجديد اسباب البيت بعد انقضآء تسع عشرة سنة (بند ١٥١)
حضرت بهاءاللّه حکم کتاب مبارک بيان عربی را در مورد تجديد اسباب بيت هر نوزده
سال تأييد ولی اجرای آن را مشروط به استطاعت و توانائی افراد فرمودهاند . حضرت
عبدالبهاء اين حکم را از مقتضيات نظافت و لطافت دانسته در باره حکمت آن چنين می
فرمايند : مراد از اين اشياء تحفه های ناديده و اشياء مرغوبه نه مثلاً مجوهرات
داخل نه بلکه مقصد اشيائی است که در ظرف نوزده سال کهنه گردد و از رونق افتد و
انسان از مشاهدهاش کره حاصل نمايد .
-١٦٧اغسلوا ارجلکم (بند ١٥٢)
جمال قدم در کتاب مستطاب اقدس به اهل بهاء توصيه فرمودهاند که بطور مرتّب
استحمام نمايند و البسه پاکيزه بپوشند و جوهر
ص ٢١٧
نظافت و لطافت باشند . خلاصه بيانات مبارک در اين موارد در جزوه *(تلخيص و
تدوين حدود و احکام)* ، قسمت د ، ١-٢٥-٣-٤ تا ٦-٢٥-٣-٤ مذکور گشته است . در
باره شستن پا حضرت بهاءاللّه می فرمايند که استعمال آب گرم ارجح است ولی آب سرد
نيز جايز است (سؤال و جواب ، فقره ٩٧) .
-١٦٨قد منعتم عن الارتقآء الی المنابر من اراد ان يتلو عليکم ايات ربّه
فليقعد علی الکرسيّ الموضوع علی السّرير (بند ١٥٤)
سابقه اين احکام در کتاب بيان فارسی است . حضرت اعلی ارتقاء بر منابر را به
منظور موعظه و اداء خطابه يا تلاوت آيات نهی و به جای آن دستور فرمودهاند که به
جهت شخص ناطق صندلی بر سريری نهاده شود تا کل بتوانند آيات الهی را به وضوح استماع
نمايند .
حضرت عبدالبهاء و حضرت وليّ امراللّه در تبيين اين حکم می فرمايند که در مشرق
الاذکار موعظه ممنوع و فقط تلاوت آيات الهی جايز است . افراد مختارند در حال
نشسته يا ايستاده آيات را تلاوت نمايند و برای اينکه آيات بهتر استماع شود ، می
توانند از سرير کوتاه قابل انتقالی استفاده کنند ولی وجود منبر جايز نيست .
ص ٢١٨
در مورد جلساتی که در محلّی غير از مشرق الاذکار منعقد می گردد ناطق يا خواننده
می تواند نشسته يا ايستاده باشد و يا از سرير استفاده نمايد . حضرت عبدالبهاء در
يکی از الواح مبارکه ، پس از تأکيد حرمت استفاده از منبر می فرمايند که در
مجامع احبّای الهی ناطقين بايد در کمال محويّت و خضوع و خشوع تکلّم نمايند .
-١٦٩حرّم عليکم الميسر (بند ١٥٥)
مواردی که مشمول اين حرمت می شود در آثار جمال مبارک ذکر نشده است . حضرت
عبدالبهاء و حضرت وليّ امراللّه تصريح فرمودهاند که تفاصيل مربوط به اين حکم را
بيت العدل اعظم معيّن خواهند فرمود . بيت العدل اعظم در پاسخ به سؤالاتی که آيا
لاتار ، شرط بندی در اسب دوانی و فوتبال و بينگو و امثال آن قمار محسوب می شود
يا نه چنين فرمودهاند که اتّخاذ تصميم در باره اين امور موکول به آينده است و
عجالةً از محافل و افراد خواستهاند که نه ممانعت نمايند و نه ترغيب ، بلکه اين
امور را به وجدان افراد واگذار کنند .
طبق دستور بيت العدل اعظم اعانت به صندوقهای امری از طريق لاتار و بخت آزمائی و
امثال آن موافق و مناسب نيست .
ص ٢١٩
-١٧٠حرّم عليکم ... الافيون ... ايّاکم ان تستعملوا ما تکسل به هياکلکم و يضرّ
ابدانکم (بند ١٥٥)
حرمت استعمال افيون ، در اين آيه مبارکه و مجدّداً در بند آخر کتاب مستطاب اقدس
تأکيد شده است . حضرت وليّ امراللّه فرمودهاند که از لوازم تقديس و تنزيه
اجتناب تامّ از شرب افيون و احتراز از استعمال مواد مخدّره اعتياد آور است .
هروئين ، حشيش و ماروانا و پيوتی و اِل-اِس-دی و همه عصاره ها و مشتقات موادی
از اين قبيل مشمول اين حرمت می شود .
حضرت عبدالبهاء ميفرمايند : امّا مسئله افيون کثيف ملعون نعوذ باللّه من عذاب
اللّه به صريح کتاب اقدس محرم و مذموم و شربش عقلاً ضربی از جنون و به تجربه
مرتکب آن به کلّی از عالم انسانی محروم . پناه به خدا می برم از ارتکاب چنين امر
فظيعی که هادم بنيان انسانی است و سبب خسران ابدی . جان انسان را بگيرد وجدان
بميرد شعور زايل شود ادراک بکاهد زنده را مرده نمايد حرارت طبيعت را افسرده
کند ديگر نتوان مضرّتی اعظم از اين تصوّر نمود .
خوشا به حال نفوسی که نام ترياک بر زبان نرانند تا چه
ص ٢٢٠
رسد به استعمال آن . ای ياران الهی جبر و عنف و زجر و قهر در اين دوره الهی
مذموم ولی در منع از شرب افيون بايد به هر تدبيری تشبّث نمود بلکه از اين آفت
عظمی نوع انسان خلاصی و نجات يابد و الّا واويلا علی کلّ من يفرّط فی جنب اللّه .
در يکی از الواح مبارکه حضرت عبدالبهاء می فرمايند : در خصوص افيون مرقوم
نموديد شارب و شاری و بايع کل محروم از فيض و عنايت الهی هستند .
و در لوح ديگری می فرمايند :
در مسئله حشيش فقرهای مرقوم بود که بعضی از نفوس ايرانيان به شربش گرفتار .
سبحان اللّه اين از جميع مسکرات بدتر و حرمتش مصرّح و سبب پريشانی افکار و خمودت
روح انسان از جميع اطوار . چگونه ناس به اين ثمره شجره زقّوم استيناس يابند و
به حالتی گرفتار گردند که حقيقت نسناس شوند . چگونه اين شیء محرم را استعمال
کنند و محروم از الطاف حضرت رحمن گردند ... خمر سبب ذهول عقل است و صدور حرکات
جاهلانه . امّا اين افيون و زقّوم کثيف و حشيش خبيث عقل را زايل و نفس را خامد و
روح را جامد و
ص ٢٢١
تن را ناهل و انسان را به کلّی خائب و خاسر نمايد .
بايد دانست که اگر مواد مخدّره خاصّی در معالجات طبّی لازم آيد و تحت نظر
اطبّای حاذق تجويز و استعمال شود مشمول اين حرمت نمی گردد .
-١٧١سرّ التّنکيس لرمز الرّئيس (بند ١٥٧)
شيخ احمد احسائی ( ١٨٣١ - ١٧٥٣ ) ، مؤسّس مکتب شيخی ، اول کوکب درخشنده از دو
نيّر تابناکی است که قرب ظهور حضرت باب را درک نموده و خبر داد که در زمان ظهور
قائم موعود همه چيز واژگون و دگرگون يعنی اول آخر و آخر اول خواهد شد . حضرت
بهاءاللّه در لوحی می فرمايند : فانظر سرّ التّنکيس لرمز الرّئيس حيث جعل
اعليهم اسفلهم و اسفلهم اعليهم و اذکر اذ اتی اليسوع انکره العلمآء و الفضلآء
و الادبآء و اقبل الی الملکوت من يصطاد الحوت ( به يادداشت شماره ١٧٢ نيز مراجعه
شود ) . برای کسب اطّلاع بيشتر در باره شيخ احمد به فصول ١ و ١٠ تاريخ نبيل * (
مطالع الانوار ) * مراجعه شود ٠
-١٧٢السّتّة الّتی ارتفعت بهذه الالف القائمة (بند ١٥٧)
شيخ احمد احسائی در آثار خود اهميت خاصّی برای حرف (( واو))
ص ٢٢٢
قائل شده است . نبيل اعظم در تاريخ خود ذکر نموده که اين حرف نزد حضرت اعلی
رمزی از ظهور کور بديع محسوب می شود و حضرت بهاءاللّه در کتاب مستطاب اقدس با
ذکر عبارت سرّ التّنکيس لرمز الرّئيس به اين مفهوم اشاره فرمودهاند .
حرف "و" در تلفّظ از سه جزء "و" ، "ا" ، "و" تشکيل شده است . طبق حساب ابجد
ارزش عددی هر کدام از اين حروف به ترتيب عبارت است از ٦ ، ١ ، ٦ . حضرت وليّ
امراللّه در توقيعی که حسب الامر مبارک در پاسخ سؤال يکی از ياران شرق صادر
گرديده در باره اين آيه کتاب مستطاب اقدس چنين می فرمايند : مقصود از الف قائمه
ظهور قائم آل محمّد يعنی حضرت اعلی است . واو اول که قبل از الف است و عدد آن شش
است اشاره به ادوار سابقه و مظاهر قبل است . واو ثانی که حرف ثالث کلمه واو است
مقصود ظهور اقدس کلّی جمال ابهی است که بعد از الف ظاهر گشته .
-١٧٣حرّم عليکم حمل الات الحرب الّا حين الضّرورة (بند ١٥٩)
جمال مبارک حکم کتاب مبارک بيان را در تحريم حمل اسلحه جز در موقع ضرورت تأييد
فرمودهاند . در باره اينکه تحت چه شرايطی
ص ٢٢٣
حمل اسلحه برای افراد ضروری است ، حضرت عبدالبهاء در خطابی به يکی از ياران حمل
اسلحه را برای دفاع از نفس در مواقع خطر جايز دانستهاند . حضرت وليّ امراللّه
در توقيعی که حسب الامر مبارک تحرير يافته می فرمايند که در احيان بروز وقايع
اضطراری و هنگامی که هيچ نوع مرجع قانونی برای داد خواهی وجود ندارد ، افراد
احبّاء مجازند از خود دفاع نمايند . موارد ديگری نيز وجود دارد که استفاده از
اسلحه ضروری و موجّه است . مثلاً در ممالکی که مردم برای تأمين غذا و لباس شکار
می نمايند ، يا در ورزشهائی از قبيل نشانه زنی و تير و کمان و شمشيربازی .
امّا از لحاظ هيأت اجتماعيّه امنيّت عمومی که از تشريک مساعی قاطبه دول و ملل
حاصل می شود از اصولی است که در الواح جمال اقدس ابهی مذکور ( *( منتخبات آثار
حضرت بهاءاللّه )* ، فقره ١١٧) و در تواقيع حضرت وليّ امراللّه *( نظم بديع
جهانی حضرت بهاءاللّه )* تفصيل و تشريح گشته است لذا اصل حرمت حمل آلات حرب
مستلزم آن نيست که قوّه جبريّه به کار نرود بلکه نظامی را ارائه می دهد که در
آن قدرت ، خادم عدل و مقتضی ايجاد يک نيروی بين المللی جهت حفظ وحدت اصليّه ملل
عالم است . حضرت بهاءاللّه در لوح بشارات نويد می دهند که سلاح عالم به اصلاح
تبديل شود و فساد و جدال از ما بين عباد
ص ٢٢٤
مرتفع گردد . حضرت بهاءاللّه در همان لوح اهميت معاشرت با جميع احزاب را در کمال
روح و ريحان تأکيد و می فرمايند : بشارت اول که از امّ الکتاب در اين ظهور
اعظم به جميع اهل عالم عنايت شد محو حکم جهاد است از کتاب .
-١٧٤و احلّ لکم لبس الحرير (بند١٥٩)
طبق رسوم اسلامی پوشيدن حرير برای مردان عموماً ممنوع بوده مگر در مواقع جهاد .
اين تحريم که اساسش بر آيات قرآنی استوار نيست توسّط حضرت اعلی ملغی گرديد .
-١٧٥قد رفع اللّه عنکم حکم الحدّ فی اللّباس و اللّحی (بند ١٥٩)
منشأ بسياری از آداب مربوط به لباس در احکام و سنّتهای اديان مختلف يافت می شود
. مثلاً روحانيّون اهل تشيّع برای خود نوعی لباس مشخّص مانند عمّامه و عبا
انتخاب و مردم را از پوشيدن لباسهای اروپائی منع می نمودند . علاقه مسلمين به
پيروی از سيره حضرت رسول اکرم سبب ايجاد محدوديتهائی در مورد آرايش ريش و سبيل و
حدّ آن گرديد.
جمال اقدس ابهی زمام البسه و ترتيب لحی و اصلاح آن
ص ٢٢٥
را در قبضه اختيار عباد قرار داده و در عين حال احبّاء را نصيحت فرمودهاند که
از حدّ وقار تجاوز نکنند و اعتدال را در مورد لباس و پوشاک رعايت نمايند .
-١٧٦يا ارض الکاف و الرّآء (بند ١٦٤)
کاف و راء اشاره به شهر کرمان است .
-١٧٧نجد ما يمرّ منک فی سرّ السّرّ (بند ١٦٤)
اين فقره از کتاب مستطاب اقدس اشاره به دسايس گروهی از اهل کرمان است از پيروان
ميرزا يحيی ازل (يادداشت شماره ١٩٠) . من جمله ملّا جعفر و پسرش شيخ احمد روحی
و ميرزا آقاخان کرمانی ( اين دو نفر اخير از دامادهای ميرزا يحيی بودند ) و همچنين
ميرزا احمد کرمانی . اين نفوس در تضعيف اساس امراللّه کوشا بودند و در توطئه های
سياسی که منجر به قتل ناصرالدّين شاه گرديد نيز دخالت داشتند .
-١٧٨اذکروا الشّيخ الّذی سمّی بمحمّد قبل حسن (بند ١٦٦)
از جمله اشخاصی که حضرت اعلی را انکار کرد شيخ محمّد حسن
ص ٢٢٦
از مراجع تقليد شيعه بود که کتب متعدّد در تفسير احکام و قوانين اسلامی در مذهب
شيعه تأليف کرده است و وفاتش را در حدود سنه ١٨٥٠ ميلادی ميدانند .
نبيل اعظم در کتاب خود تفصيل ملاقاتی را که در نجف بين ملّا علی بسطامی ، يکی از
حروف حيّ و شيخ محمّد حسن روی داد شرح داده است . در ضمن اين ملاقات ملّا علی
بسطامی ظهور حضرت اعلی را اعلان و قوای مودوعه در آثار نازله حضرتش را ستايش
نمود . لهذا به تحريک شيخ حکم فساد عقيده در حقّ ملّا علی صادر و از مجلس اخراج
گرديد و پس از محاکمه به اسلامبول تبعيد و به اعمال شاقّه محکوم شد .
-١٧٩من ينقّی القمح و الشّعير (بند ١٦٦)
اين آيه اشاره است به ملّا محمّد جعفر گندم پاک کن که اول من آمن به حضرت اعلی
در اصفهان بود . در کتاب مبارک بيان فارسی از او به عنوان کسی که قميص نقابت را
می پوشد ياد شده است . نبيل اعظم در کتاب تاريخ خود اقبال بلا شرط او را به امر
حضرت اعلی و قيام عاشقانهاش را برای ترويج امر بديع توصيف می نمايد . ملّا جعفر
به گروه مدافعين قلعه شيخ طبرسی پيوست و در آن واقعه شهيد شد .
ص ٢٢٧
-١٨٠ايّاکم ان يمنعکم ذکر النّبيّ عن هذا النّبأ الاعظم (بند ١٦٧)
جمال مبارک اهل بصيرت را انذار می فرمايند که مبادا استنباطات و تعبيراتشان از
کتب مقدّسه باعث احتجابشان از مظهر الهی گردد . محبّت و تعلّق شديدی که مؤمنين
به مؤسّس دين خود دارند سبب شده که ظهور او را آخرين ظهور الهی بدانند و در
نتيجه اين تصوّر امکان ظهور پيغمبر بعد را انکار نمايند . چنانکه ملل يهودی و
مسيحی و مسلمان همين اعتقاد را دارند .
حضرت بهاءاللّه مسئله خاتميّت را چه در مورد اديان گذشته و چه در مورد ظهور خود
رد فرمودهاند . در مورد اهل فرقان در کتاب مستطاب ايقان می فرمايند : به ذکر
" خاتم النّبيّين " محتجب شده از جميع فيوضات محجوب و ممنوع شدهاند . سپس می
فرمايند : و به اين مطلب جميع اهل ارض در اين ظهور ممتحن شدهاند چنانچه اکثری به
همين قول تمسّک جسته از صاحب قول معرض شدهاند . حضرت اعلی در اشاره به اين نکته
می فرمايند : به اسماء از مالک آن محتجب ممانيد حتّی اسم النّبيّ فان ذلک الاسم
يخلق بقوله .
ص ٢٢٨
-١٨١او الولاية عن ولاية اللّه المهيمنة علی العالمين (بند ١٦٧)
مفاهيم کلمه " ولايت " متعدّد است و به نايب و امام و وليّ و وصيّ اطلاق می
شود. اين کلمه در مقام الوهيّت و مظهريّت و جانشينی مظاهر الهيّه به کار می رود.
در آيه فوق جمال اقدس ابهی انذار می فرمايند که مبادا در اين ظهور بديع که
حقيقت ولايت اللّه است چنين مفاهيمی سبب احتجاب ناس از سلطنت مهيمنه الهيّه
گردد
-١٨٢اذکروا الکريم (بند ١٧٠)
حاجی محمّد کريم خان کرمانی ( حدود ١٨١٠ تا ١٨٧٣ ميلادی ) بعد از فوت سيّد کاظم
رشتی که وصيّ و جانشين شيخ احمد احسائی بود خود را رهبر شيخيّه می دانست
)يادداشتهای شماره ١٧١ و ١٧٢ ) و به ترويج تعاليم شيخ احمد می پرداخت . عقايدی
که ابراز می داشت بين هواداران و مخالفانش هر دو سبب گفتگو و مجادله می شد .
حاجی محمّد کريم خان از اعلم علمای عصر خود محسوب می شد و صاحب تأليفات و
رسالات متعدّد در رشته های مختلف علمی رايج در زمان خود بود و با امر حضرت اعلی
و حضرت بهاءاللّه با جديّت
ص ٢٢٩
تامّ مخالفت می ورزيد و در رسالات خود به حضرت اعلی و تعاليم مبارکهاش اعتراض
می کرد . جمال مبارک در کتاب مستطاب ايقان لحن و اسلوب کلام و مندرجات کتب او را
محکوم و مخصوصاً يکی از آثارش را که شامل نسبت هائی ناروا به حضرت اعلی بود
مردود شمردهاند . حضرت وليّ امراللّه مشارٌاليه را بی نهايت جاه طلب و مزوّر
توصيف نموده و می فرمايند که به دستور شاه در يکی از رسالاتش به امر بديع و تعاليم
آن مغرضانه حمله نمود .
-١٨٣يا معشر العلمآء فی البهآء (بند ١٧٣)
حضرت بهاءاللّه در ستايش مقام علماء در کتاب عهدی می فرمايند : طوبی للامرآء و
العلمآء فی البهآء . حضرت وليّ امراللّه در باره اين بيان مبارک می فرمايند :
علماء در اين کور مقدّس در يک مقام ايادی امراللّه و در مقام ديگر مبلّغين و
ناشرين امر که در سلک ايادی نباشند ولی رتبه اولی را در تبليغ حايز . مقصود از
امراء اعضاء بيت العدل محلّی و ملّی و بين المللی است . وظايف هر يک از اين نفوس من بعد معيّن گردد .
حضرت بهاءاللّه افرادی را به سمت ايادی امراللّه منصوب و مسئوليتهائی را به آنان
محوّل فرمودند . از جمله وظايف خاصّ
ص ٢٣٠
ايادی حفظ و صيانت و تبليغ و انتشار امراللّه است . در *(تذکرة الوفاء)* حضرت
عبدالبهاء چند تن از وجوه مؤمنين را به عنوان ايادی نام بردند و در الواح
مبارکه وصايا مقرّر فرمودند که حضرت وليّ امراللّه نفوسی را به اراده خود به
سمت ايادی امراللّه منصوب سازند . حضرت وليّ امراللّه در وهله اولی عدّهای از
نفوس را پس از وفاتشان به مقام ايادی امراللّه مفتخر فرمودند و سپس در سالهای
اخير دوره ولايت سی و دو نفس مبارک را در قارّات خمسه به اين سمت منصوب نمودند
. در سنوات بين صعود حضرت وليّ امراللّه در ١٩٥٧ و انتخاب بيت العدل اعظم در
١٩٦٣حضرات ايادی امراللّه وظيفه مفوّضه مقدّسه خود را در حراست و صيانت
جامعه جهانی بهائی ايفا نمودند ( يادداشت شماره ٦٧ ) . در نوامبر سال ١٩٦٤ بيت
العدل اعظم اعلام داشتند که وضع قراری جهت تعيين و انتصاب ايادی امراللّه ممکن
نيست و در عوض در سنه ١٩٦٨ مقرّر داشتند که برای ادامه وظايف صيانت و ترويج
امراللّه که به حضرات ايادی محوّل شده بود هيأتهای مشاورين قارّات تشکيل گردد و
نيز دارالتّبليغ بين المللی را در ارض اقدس در سنه ١٩٧٣ تأسيس نمودند .
بيت العدل اعظم مشاورين عضو دارالتّبليغ و مشاورين قارّات را انتخاب می نمايند و
مشاورين قارّات اعضاء هيأتهای معاونت را تعيين
ص ٢٣١
می نمايند . جميع اين نفوس در رتبه " علماء " که در بيان حضرت وليّ امراللّه
مذکور است قرار می گيرند .
-١٨٤ارجعوا ما لا عرفتموه من الکتاب الی الفرع المنشعب من هذا الاصل القويم
)بند ١٧٤)
حضرت بهاءاللّه حقّ تبيين آثار مبارکه را به حضرت عبدالبهاء عنايت فرمودهاند
)به يادداشت شماره ١٤٥ نيز مراجعه شود ) .
-١٨٥مکتب التّجريد (بند١٧٥)
در اين آيه و آيه بعد از آن حضرت بهاءاللّه يکی از ايراداتی را که بعضی از
بابيان در انکار موعود بيان به آن تمسّک جستند رد فرمودهاند . اعراض آن گروه
متّکی به لوحی از حضرت اعلی بود که در رأس آن مرقوم فرموده بودند : در مکتب
خانه من يظهره اللّه منوّر فرمايند . اين لوح در *(منتخبات آيات از آثار حضرت
نقطه اولی)* به چاپ رسيده است .
به نظر اين نفوس چون سنّ مبارک حضرت بهاءاللّه دو سال از حضرت اعلی بيشتر بوده
وصول لوح در " مکتب خانه " ممکن نبوده است .
بنا به بيان حضرت بهاءاللّه مطلب مزبور اشاره به وقايعی است که
ص ٢٣٢
در عوالم روحانی که ما فوق عالم وجود است به ظهور رسيده .
-١٨٦و قبلنا ما اهداه لی من ايات اللّه (بند ١٧٥)
حضرت اعلی در لوح مبارک خطاب به " من يظهره اللّه " می فرمايند : انّ البيان ...
هدية منّی اليک به *(منتخبات آيات از آثار حضرت نقطه اولی)* رجوع شود .
-١٨٧يا ملأ البيان (بند ١٧٦)
اشاره است به پيروان حضرت اعلی .
-١٨٨يقترن الکاف برکنها النّون (بند ١٧٧)
حضرت وليّ امراللّه در تواقيعی که حسب الامر مبارک صادر گشته مفاهيم و معانی
حروف " کاف " و " نون " را به اين مضمون بيان فرمودهاند : کلمه " کن " متشکّل
از دو حرف " کاف " و " نون " است که اشارهای است به کلمه خلّاقه خداوند که
آفرينش به امر او به وجود می آيد و نيز حاکی از قدرت مظهر ظهور الهی و قوّه عظيم روحانی او است .
در قرآن مجيد کلمه " کن " به معنای صدور حکم خداوند در ايجاد و خلقت آمده است .
ص ٢٣٣
-١٨٩هذا النّظم الاعظم (بند ١٨١)
در کتاب مبارک بيان فارسی حضرت اعلی می فرمايند : طوبی لمن ينظر الی نظم
بهآءاللّه و يشکر ربّه فانّه يظهر و لا مردّ له من عنداللّه فی البيان . حضرت
وليّ امراللّه اين " نظم " را همان نظم بديعی می دانند که جمال مبارک در کتاب
مستطاب اقدس اصول و احکامی را که کافل اجرای اين نظم عظيم است نازل و در توصيفش می
فرمايند : قد اضطرب النّظم من هذا النّظم الاعظم .
خصوصيات نظم بديع جهانی در آثار جمال مبارک و حضرت عبدالبهاء و تواقيع حضرت وليّ
امراللّه و دست خطهای بيت العدل اعظم مشروحاً بيان گرديده است . مؤسّسات نظم
اداری بهائی که در حال حاضر داير است و به منزله اساس بنيان نظم بديع حضرت
بهاءاللّه محسوب در آينده ايّام به مرحله بلوغ خواهد رسيد و به اتّحاديّه
جهانی بهائی مبدّل خواهد شد . در اين مورد حضرت وليّ امراللّه فرمودهاند که اين
نظم اداری همينکه اجزاء مرکّبه و تأسيسات اصليّهاش با کمال اتقان و جدّيت شروع
به فعّاليت نمود دعوی خود را مبرهن داشته ثابت خواهد کرد که نه تنها قابليت آن
را دارا است که به منزله هسته نظم بديع الهی محسوب گردد بلکه نمونه کامل آن است
و بايد در ميقات خود عالم انسانی را فرا گيرد .
ص ٢٣٤
برای اطّلاع بيشتر در باره سير تکاملی نظم اداری به تواقيع حضرت وليّ امراللّه
که در *(نظم بديع جهانی حضرت بهاءاللّه )* منتشر شده رجوع شود .
-١٩٠يا مطلع الاعراض (بند ١٨٤)
اين آيه اشاره به ميرزا يحيی معروف به صبح ازل ، يکی از برادران ناتنی حضرت
بهاءاللّه است که از هيکل اقدس سنّاً جوانتر بود و به مخالفت با آن حضرت و امر
مبارکش قيام کرد . حضرت اعلی ميرزا يحيی را تعيين فرمودند که تا قبل از ظهور
قريب الوقوع موعود بيان زعامت اسمی جامعه بابی را عهده دار شود . ميرزا يحيی به
اغوای سيد محمّد اصفهانی (يادداشت شماره ١٩٢) به امر حضرت اعلی خيانت کرد و
مدّعی جانشينی آن حضرت شد و بر ضدّ حضرت بهاءاللّه توطئه کرد ، حتّی در صدد قتل
هيکل اطهر برآمد . وقتی جمال مبارک رسماً امر خود را در ادرنه به او اعلان فرمودند
ميرزا يحيی در جواب ، ادّعای مظهريّت نمود ولی عاقبة الامر به جز عدّه معدودی
که به او گرويدند و به ازلی معروف شدند جميع ، ادّعاهای او را رد نمودند
)يادداشت شماره ١٧٧) . حضرت وليّ امراللّه او را مرکز نقض عهد حضرت اعلی توصيف
فرمودند . (رجوع شود به *(گاد پاسز بای)* ، فصل دهم . )
ص ٢٣٥
-١٩١اذکر فضل مولاک اذ ربّيناک فی اللّيالی و الايّام لخدمة الامر (بند ١٨٤)
حضرت وليّ امراللّه در *(گاد پاسز بای)* به اين نکته اشاره می فرمايند که حضرت
بهاءاللّه سيزده سال از ميرزا يحيی بزرگتر بودند و در ايّام کودکی و بلوغ او را
تحت رعايت و دلالت خويش داشتند .
-١٩٢قد اخذ اللّه من اغواک (بند ١٨٤)
اين آيه اشاره است به سيّد محمّد اصفهانی که حضرت وليّ امراللّه او را دجّال امر
بهائی خواندهاند . سيّد محمّد از نظر اخلاقی منحط و جاه طلب و همان شخصی بود که
ميرزا يحيی را اغوا کرد که ادّعای مظهريّت کند و به مخالفت با حضرت بهاءاللّه
برخيزد (يادداشت شماره ١٩٠) . سيّد محمّد گر چه از پيروان ميرزا يحيی بود ، ولی
با جمال مبارک به عکّا تبعيد شد و در آنجا به تحريکات و توطئه های خود بر ضدّ
حضرت بهاءاللّه ادامه داد . حضرت وليّ امراللّه در *(گاد پاسز بای)* عواملی را
که به مرگ او منجر شد تشريح می فرمايند که ترجمه آن از اين قرار است :
چنين معلوم بود که حيات جمال اقدس ابهی را خطری
ص ٢٣٦
جديد تهديد می نمايد . هر چند هيکل مبارک مکرّراً کتباً و شفاهاً پيروان خويش را
قويّاً انذار فرمودند که در مقابله با دشمنان جفاکار هرگز انتقام نجويند و حتّی
عرب سرکشی را که به امر مبارک اقبال کرده بود و برای استخلاص مولای محبوبش از
مصائب وارده ، فکر انتقام در سر می پرورانيد به بيروت روانه فرمودند ، با وجود
اين تأکيدات ، هفت نفر از مجاورين در خفا سه نفر از ستمکاران را که از جمله
سيّد محمّد و آقا جان (معروف به کج کلاه) بودند به قتل رساندند .
وحشت و اضطرابی که از اين عمل ، جامعه ستمديده ياران الهی را فرا گرفت چنان
بود که وصف نتوان کرد . تکدّر و تأثّر قلب اطهر بی نهايت شديد بود چنانکه در
لوحی که اندکی بعد از اين واقعه نازل گرديد در باره تأثّرات خويش چنين می
فرمايند : " لو اذکر حرفاً منه لتنفطر عنه السّموات و الارضين " و " يندکّ کلّ
جبل شامخ رفيع " و در مقام ديگر می فرمايند : " ليس ضرّی سجنی بل عمل الّذين
ينسبون انفسهم اليّ و يرتکبون ما ناح به قلبی و قلمی " .
ص ٢٣٧
-١٩٣اختاروا لغة من اللّغات ... و کذلک من الخطوط (بند ١٨٩)
حضرت بهاءاللّه امر می فرمايند که يک زبان و يک خطّ بين المللی اختيار شود و
برای تحقّق اين امر در آثار مبارکه دو مرحله پيش بينی شده است . مرحله اول
اختيار يکی از زبانهای متداول يا اختراع زبانی است که بايد علاوه بر زبان مادری در
تمام مدارس عالم تدريس شود . جمال مبارک دول عالم را موظّف فرمودهاند که از طريق
پارلمانهای خود قرار اين امر عظيم را بدهند . مرحله ثانی آن است که در مستقبل
بعيد يک زبان و يک خط در جميع عالم متداول گردد .
-١٩٤انّا جعلنا الامرين علامتين لبلوغ العالم (بند ١٨٩)
علامت اول که در آثار جمال مبارک برای بلوغ عالم معيّن شده ظهور صنعت مکنونه است
و آن متضمّن کشف طريق کاملی است برای تبديل عناصر و کشف اين صنعت علامت پيشرفت
حيرت انگيز علوم و صنايع در آينده ايّام است .
در باره علامت ثانی حضرت وليّ امراللّه می فرمايند : جمال اقدس ابهی در کتاب
اقدس اختيار يک لسان و يک خطّ
ص ٢٣٨
را برای من علی الارض امر فرمودهاند . اجرای اين حکم ، طبق بيان مبارک ، يکی از
علائم بلوغ عالم است . (ترجمه)
و نيز در مورد مراحل تحقّق بلوغ عالم اين بيان مبارک حضرت بهاءاللّه سبب مزيد بصيرت است :
از جمله علامت بلوغ دنيا آن است که نفسی تحمّل امر سلطنت ننمايد سلطنت بماند و
احدی اقبال نکند که وحده تحمّل آن نمايد . آن ايّام ايّام ظهور عقل است ما بين بريّه .
طبق بيان حضرت وليّ امراللّه تحقّق بلوغ عالم با وحدت عالم انسانی و تشکيل
اتحاديّه جهانی و ايجاد نيروی محرّکه بی سابقهای در حيات روحانی و اخلاقی و
عقلانی نوع بشر مقارن است .