۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

متن کتاب اقدس، بخش هفتم

ص ١٥٢
نمرودی که در اين آيه مبارکه به آن اشاره شده ، طبق روايات امّت يهود و اسلام
پادشاهی است که به حضرت ابراهيم اذيّت و آزار روا داشت و به عنوان مظهر غرور
معروف گرديد .
  -٦٦اغصان (بند ٤٢)
اغصان (جمع غصن) به معنی شاخه ها است . جمال اقدس ابهی سلاله ذکور خود را به
اين کلمه ملقّب فرمودند . اصطلاح اغصان هم در مورد حقّ تصرّف در اوقاف و هم در
مورد تعيين وصيّ بعد از صعود جمال اقدس ابهی (يادداشت شماره ١٤٥) و حضرت
عبدالبهاء مصداق می يابد . جمال مبارک در کتاب عهدی پسر ارشد خويش ، غصن اعظم حضرت
عبدالبهاء را مرکز عهد و ميثاق معيّن و به زعامت و قيادت امراللّه منصوب
فرموده‌اند . حضرت عبدالبهاء نيز در الواح مبارکه وصايا حفيد ارشد خويش ، حضرت
شوقی افندی ، را به ولايت و مرجعيّت امر بهائی تعيين نموده‌اند . لهذا جانشينی
اغصان منتخبه و بالنّتيجه مؤسّسه ولايت امراللّه و نيز امکان انقطاع در نسل
اغصان در ضمن اين بيان مبارک در کتاب مستطاب اقدس پيش بينی شده است . صعود حضرت
وليّ امراللّه در سنه ١٩٥٧ عيناً همان وضعی را به وجود آورد که در اين فقره از
کتاب مستطاب اقدس به آن اشاره گرديده ، يعنی قبل از تشکيل
 
ص ١٥٣
بيت العدل اعظم سلاله اغصان به انتها رسيد (يادداشت شماره ٦٧) .
  -٦٧ترجع الی اهل البهآء (بند ٤٢)
جمال اقدس ابهی امکان انقطاع در سلاله اغصان را قبل از تأسيس بيت العدل اعظم
پيش بينی نموده و در صورت وقوع چنين وضعی مقرّر فرمودند که الاوقاف المختصّة
للخيرات ... ترجع الی اهل البهآء . اصطلاح "اهل بهاء" در آثار مبارکه معانی
مختلف دارد . در اين مورد در وصف آنان چنين آمده است : الذّين لا يتکلّمون الّا
بعد اذنه و لا يحکمون الّا بما حکم اللّه فی هذا اللّوح . از سنه ١٩٥٧ ، بعد
از صعود حضرت وليّ امراللّه ، ايادی امراللّه تا هنگام تأسيس بيت العدل اعظم
در سال ١٩٦٣ ، امور امر بهائی را اداره می نمودند (يادداشت شماره ١٨٣) .
  -٦٨لا تحلقوا رؤوسکم (بند ٤٤)
در بعضی از شرايع تراشيدن موی سر سنّتی پسنديده محسوب می شود . جمال مبارک
تراشيدن سر را منع نموده و تصريح فرموده‌اند که اين آيه کتاب مستطاب اقدس حکم
وجوب تراشيدن موی سر را در سوره حجّ بيت مبارک شيراز منسوخ می سازد (سؤال و
جواب ، فقره ١٠) .
 
ص ١٥٤
 -٦٩و لا ينبغی ان يتجاوز عن حدّ الاذان (بند ٤٤)
تحريم تراشيدن موی سر مشمول رجال و نساء هر دو ميباشد ولی بنا به تصريح حضرت
وليّ امراللّه اين حکم مبارک ، يعنی عدم تجاوز مو از حدّ آذان ، منحصر به رجال
است . توضيح و تنفيذ اين حکم به بيت العدل اعظم راجع است .
-٧٠ قد کتب علی السّارق النّفی و الحبس (بند ٤٥)
جمال مبارک ميفرمايند که حدّ مجازات سرقت و تعيين مقدار آن ، بر حسب شدّت يا ضعف
جرم ، به بيت العدل اعظم راجع است (سؤال و جواب ، فقره ٤٩) . در آينده هنگامی
که اجرای اين حکم مناسب با مقتضيات جامعه بشری باشد ، بيت العدل اعظم جزئيّات
آن را تشريع نموده به مورد اجرا خواهند گذاشت .
  -٧١و فی الثّالث فاجعلوا فی جبينه علامة يعرف بها لئلّا تقبله مدن اللّه و
دياره (بند ٤٥)
علامتی که در پيشانی سارق بايد گذاشت برای اين است که مردم از سوابق و تمايل او
به دزدی آگاه و از او بر حذر گردند . جزئيّات مربوط به نوع علامت و مدّت داشتن
آن ، طريق اجرا و شرايط رفع آن و همچنين تشخيص درجات شدّت دزدی و تعيين حدود آن بر
 
ص ١٥٥
حسب دستور جمال مبارک کلّاً به بيت العدل اعظم محوّل شده تا اين امور فرعيّه را
در وقت مقتضی تشريع و تنفيذ نمايند .
  -٧٢من اراد ان يستعمل اوانی الذّهب و الفضّة لا بأس عليه (بند ٤٦)
حضرت اعلی در کتاب مبارک بيان استفاده از ظروف طلا و نقره را مجاز فرموده‌اند بنا
براين استفاده از چنين ظروفی که در اسلام مکروه بوده مجاز گشته است . البتّه
مکروه بودن آن در قرآن مجيد نازل نشده بلکه بر پايه احاديث اسلامی استوار است .
حضرت بهاءاللّه در اين آيه حکم حضرت اعلی را تأييد فرموده‌اند .
  -٧٣ايّاکم ان تنغمس اياديکم فی الصّحاف و الصّحان (بند ٤٦)
بنا به توضيح حضرت وليّ امراللّه مقصد از اين آيه مبارکه نهی از فرو بردن دست
در ظرف غذا است . در بسياری از نقاط دنيا رسم چنين است که عدّه‌ای با دست از يک
ظرف مشترک غذا می خورند .
  -٧٤خذوا ما يکون اقرب الی اللّطافة (بند ٤٦)
حضرت بهاءاللّه در چند موضع از کتاب مستطاب اقدس به اهميت
 
ص ١٥٦
لطافت و نظافت اشاره فرموده‌اند . کلمه "لطافت" متضمّن مفاهيم متعدّد صوری و
معنوی است ، از قبيل ظرافت ، آراستگی ، حسن سليقه ، نظافت ، ادب ، حسن اخلاق ،
ملايمت لطف و همچنين رقّت ، صفا ، تنزيه و تقديس و پاکی . هر يک از مفاهيم در هر
مورد بر حسب سياق کلام متبادر به ذهن می گردد .
  -٧٥ليس لمطلع الامر شريک فی العصمة الکبری (بند ٤٧)
جمال اقدس ابهی در لوح اشراقات تأييد فرموده‌اند که عصمت کبری به مظاهر الهی
اختصاص دارد .
حضرت عبدالبهاء در فصل ٤٥ کتاب *(مفاوضات)* شرح مفصّلی در باره اين آيه بيان و
تصريح فرموده‌اند که عصمت ذاتيّه مختصّ به مظهر کلّی است زيرا عصمت لزوم ذاتی او
است و چون عصمت لزوم ذاتی مظاهر کلّيه است ، لهذا از آن وجودات مقدّسه انفکاک
پذير نيست . همچنين می فرمايند : مظاهر کلّيه را چون عصمت ذاتيّه محقّق لهذا
آنچه از ايشان صادر عين حقيقت است و مطابق واقع . آنان در ظلّ شريعت سابق
نيستند آنچه گويند قول حقّ است و آنچه مجری دارند عمل صدق .
 
ص ١٥٧
 -٧٦کتب علی کلّ اب تربية ابنه و بنته بالعلم و الخطّ (بند ٤٨)
حضرت عبدالبهاء در آثار مبارکه توجّه والدين را به مسئوليت خطيرشان در امر تعليم
و تربيت اولاد معطوف و نيز تصريح می فرمايند که تربيت و تعليم دختران اعظم و
اهمّ از پسران است ، زيرا اين دختران وقتی مادران  گردند و اول مربّی  اطفال
امّهاتند . بنا بر اين در صورتی که در خانواده‌ای امر تعليم و تربيت برای کلّيه
اولاد ميسّر نباشد تربيت دختران ارجح است زيرا با تعليم و تربيت مادر فوائد علم
و دانش در جامعه سريعتر و مؤثّرتر رواج می يابد .
  -٧٧قد حکم اللّه لکلّ زانٍ و زانية دية مسلّمة الی بيت العدل (بند ٤٩)
زنا به طور کلّی به روابط نامشروع جنسی بين افراد ، اعمّ از متأهّل يا مجرّد ،
اطلاق می شود (يادداشت شماره ٣٦) . طبق بيان حضرت عبدالبهاء جزای مصرّح در آيه
فوق تعلّق به غير محصن دارد نه محصن ، يعنی مجرّد نه متأهّل . سپس می فرمايند :
امّا زانی محصن و محصنه حکمش راجع به بيت العدل است (سؤال و جواب فقره ٤٩) .
 
ص ١٥٨
در يکی از الواح مبارکه حضرت عبدالبهاء به عواقب سوء روحانی و اجتماعی تجاوز از
موازين عفّت و عصمت اشاره نموده و می فرمايند : شخص مرتکب فحشاء از درگاه احديّت
مطرود و مردود . در صورتی که جرم ثابت و مرتکب محکوم به پرداخت جريمه شود ، به
فرموده حضرت عبدالبهاء اين جزا به جهت آن است تا رذيل و رسوای عالم گردد و محض
تشهير است و اين رسوائی اعظم عقوبت است . مراد از بيت العدل مذکور در اين آيه
ظاهراً بيت العدل محلی است که در حال حاضر به محفل روحانی محلّی شهرت دارد .
  -٧٨و هی تسعة مثاقيل من الذّهب و ان عادا مرّةً اخری عودوا بضعف الجزآء (بند  (٤٩
وزن يک مثقال متداول در خاورميانه معادل است با ٢٤ نخود ، اما مثقالی که بين اهل
بهاء رايج است نوزده نخود است چنانچه در بيان نازل شده (سؤال و جواب ، فقره
 . (٢٣وزن نه مثقال بيانی معادل است با ٧٧٥/٣٢ گرم .
در باره اجرای حکم جزای زانی غير محصن و غير محصنه حضرت بهاءاللّه تصريح می
فرمايند که تکرار زنا سبب می گردد که مقدار جزای قبلی طبق قانون تصاعد هندسی
مضاعف شود (سؤال و جواب ،
 
ص ١٥٩
فقره ٢٣) . اجرای اين حکم موکول به مقتضيات آينده است تا در وقت مناسب ، بيت
العدل اعظم پس از تشريع فروعات لازمه اين حکم را تنفيذ نمايند .
 -٧٩انّا حلّلنا لکم اصغآء الاصوات و النّغمات (بند ٥١)
حضرت عبدالبهاء می فرمايند : در ميان بعضی از ملل شرق نغمه و آهنگ مذموم بود .
گر چه اين مطلب در قرآن مجيد مذکور نيست ، امّا بعضی از پيروان اسلام اصغاء
موسيقی را نا مشروع می شمارند و بعضی ديگر جواز آن را مشروط به شروط و حدودی می
دانند .
در آثار مبارکه در ستايش موسيقی بيانات متعدّدی مذکور گشته ، مثلاً حضرت
عبدالبهاء می فرمايند : آهنگ و آواز رزق روحانی قلوب و ارواح است .
  -٨٠يا رجال العدل (بند ٥٢)
حضرت عبدالبهاء و حضرت وليّ امراللّه در آثار خويش تصريح فرموده‌اند که گر چه
عضويت بيت العدل اعظم منحصر به رجال است ، ولی نساء و رجال حقّ عضويت در بيوت
عدل خصوصی و محلی را
 
ص ١٦٠
دارند ( اين بيوت عدل در حال حاضر به محافل روحانی ملّی و محلّی موسومند ) .
  -٨١و امّا الشّجاج و الضّرب تختلف احکامهما باختلاف مقاديرهما و حکم الدّيّان
لکلّ مقدار دية معيّنة (بند ٥٦)
جمال اقدس ابهی تصريح می فرمايند که مقدار ديه بستگی به شدّت ضرب و جرح دارد ،
ولی در آثار قلم اعلی جزئيات مربوط به مقدار غرامتی که بايد به تناسب شدّت ضرب
پرداخت گردد مذکور نگشته . تعيين اين امور به بيت العدل اعظم راجع است .
  -٨٢قد رقم عليکم الضّيافة فی کلّ شهر مرّةً واحدة (بند ٥٧)
انعقاد جلسات ضيافات نوزده روزه مبتنی بر اين حکم مبارک است . در کتاب مستطاب
بيان عربی حضرت اعلی به مؤمنين دور بيان امر فرموده بودند که هر نوزده روز يک بار
مجتمع گردند و برای اظهار محبّت و مهمان نوازی ضيافتی ترتيب دهند . حضرت
بهاءاللّه اين حکم را تأييد و مقصد از آن را ترويج اتّحاد و تأليف قلوب مقرّر
داشته‌اند . حضرت عبدالبهاء و حضرت وليّ امراللّه اهميت
 
ص ١٦١
تشکيلاتی اين حکم را به تدريج تبيين و تشريح فرموده‌اند . در ابتدا حضرت
عبدالبهاء اهميت جنبه روحانی و معنوی ضيافت را بيان فرمودند . سپس حضرت وليّ
امراللّه ، علاوه بر تشريح جنبه های روحانی و اجتماعی ، قسمت اداری ضيافت را
اضافه فرموده آن را تحت نظامی خاص درآورده و لزوم مشاوره در امور جامعه و ابلاغ
اخبار و بشارات و پيامهای مؤسّسات امريّه را در جلسات ضيافات تأکيد فرموده‌اند
. در پاسخ به سؤالی که آيا حکم ضيافت از واجبات است يا نه ، حضرت بهاءاللّه می
فرمايند واجب نيست (سؤال و جواب ، فقره ٤٨) . حضرت وليّ امراللّه در توقيعی که
حسب الامر هيکل مبارک صادر گرديده می فرمايند  : شرکت در ضيافات نوزده روزه واجب
نيست ولی بسيار اهميت دارد . هر يک از ياران بايد حضور در اين جلسات را از وظايف
خود دانسته و شرکت در آن را موهبتی به شمار آرد . (ترجمه)
  -٨٣اذا ارسلتم الجوارح الی الصّيد اذکروا اللّه اذاً يحلّ ما امسکن لکم و لو
تجدونه ميتاً (بند ٦٠)
حضرت بهاءاللّه مراسم و مقرّراتی را که برای شکار حيوانات در اديان گذشته متداول
بوده با اين حکم مبارک تقليل و تخفيف
 
ص ١٦٢
بخشيده‌اند . آن حضرت همچنين بيان فرموده‌اند که صيد با سلاحهائی از قبيل تير و
کمان ، تفنگ و نظاير آن شامل اين حکم است ، ولی در مورد شکار به وسيله دام می
فرمايند که اگر با دام صيد شود و شکار را در دام مرده يابند خوردن آن حرام است
)سؤال و جواب ، فقره ٢٤) .
  -٨٤ايّاکم ان تسرفوا فی ذلک (بند ٦٠)
گر چه صيد حيوانات در امر مبارک جايز است ، جمال قدم انذار فرموده‌اند که اسراف
در صيد جايز نيست . بيت العدل اعظم موارد اسراف در صيد را در آتيه معيّن خواهند نمود .
  -٨٥ما قدّر لهم حقّاً فی اموال النّاس (بند ٦١)
حضرت بهاءاللّه اهل بهاء را امر فرموده‌اند که در رفتار خود نسبت به افراد عائله
مبارکه رعايت محبّت و مهربانی را بنمايند ولی تصريح فرموده‌اند که آنان را در
اموال مردم حقّی نيست . اين حکم مبارک با آنچه بين شيعيان معمول است که سادات از
عوايد بيت المآل سهمی می برند مغايرت دارد .
  -٨٦من احرق بيتاً متعمّداً فاحرقوه و من قتل
 
ص ١٦٣
نفساً عامداً فاقتلوه (بند ٦٢)
حضرت بهاءاللّه فرموده‌اند که قتل نفس و حرق بيوت به طور عمد مجازاتش اعدام است ،
هر چند به جای اعدام حبس ابد نيز مجاز است (يادداشت ٨٧) .
حضرت عبدالبهاء در آثار مبارکه فرق بين مجازات و انتقام را بيان و می فرمايند :
انّ البشر ليس له حقّ الانتقام لانّ الانتقام امر مبغوض مذموم عنداللّه ولی مقصد
از مجازات انتقام نيست بلکه اجرای حکم در حقّ مجرم است چنانکه در کتاب مبارک
مفاوضات تأييد می فرمايند : هيأت اجتماعيّه حقّ قصاص را از مجرم دارند و اين
قصاص به جهت ردع و منع است . حضرت وليّ امراللّه در اين باره در توقيعی که حسب
الامر مبارک صادر گشته چنين توضيح می فرمايند :
در کتاب مستطاب اقدس حضرت بهاءاللّه مجازات قتل را اعدام مقرّر فرموده‌اند . امّا
به جای آن حبس ابد را نيز اجازه داده‌اند و هر دو با احکام مبارک تطابق دارد . ممکن
است بعضی از ما با بينش محدود خود حکمت بالغه اين حکم را درک ننمائيم ، ولی
بايد آن را بپذيريم و بدانيم که مراتب حکمت و رحمت و عدالت مُنزل آن کامل و فی
الحقيقه کافل نجات اهل عالم است . اگر
 
ص ١٦٤
نفسی سهواً محکوم به مرگ گردد ، آيا نبايد معتقد بود که خداوند مقتدر و توانا
چنين بی عدالتی در اين جهان را هزاران برابر در جهان ديگر جبران فرمايد . البتّه
نميتوان به خاطر اين احتمال نادر الوقوع که ممکن است يک فرد بی گناه سهواً
مجازات شود از اين حکمی که نفعش به عموم راجع است صرف نظر کرد . (ترجمه)
جمال اقدس ابهی جزئيّات مجازات قتل و حرق را که به هيأت اجتماعيّه آينده تعلّق
دارد نازل نفرموده‌اند . فرعيّات اين احکام ، از قبيل اينکه درجات جرم تا چه حدّ
است و آيا بايد عوامل مؤثّر در تخفيف جرم را منظور داشت ، و کدام يک از دو نوع
مجازات بايد مجری گردد کلّاً به بيت العدل اعظم محوّل گشته که با ملاحظه شرايط
زمان در وقت اجرای حکم تصميمات لازم را اتخاذ نمايند . نحوه اجرای حکم نيز به بيت
العدل اعظم راجع است .
در مورد حرق ، حدّ مجازات وابسته به اين است که چه مکانی مورد حرق قرار گرفته
است . بدون شک مجرمی که انباری خالی را آتش زند و کسی که مدرسه‌ای پر از کودک را
بسوزاند درجات جرمشان تفاوت بسيار دارد .
  -٨٧و ان تحکموا لهما حبساً ابديّاً لا بأس
 
ص ١٦٥
عليکم فی الکتاب (بند ٦٢)
در جواب سؤالی از اين آيه کتاب مستطاب اقدس حضرت وليّ امراللّه تصريح
فرموده‌اند که گر چه به حکم کتاب قاتل را ميتوان اعدام نمود ولی به جای آن حبس ابد
نيز جايز است و به اين وسيله از شدّت مجازات به مراتب کاسته می شود . همچنين می
فرمايند که جمال مبارک حقّ انتخاب بين اين دو حکم را عنايت فرموده و جامعه
بشری را مختار ساخته‌اند که با در نظر گرفتن جوانب اين حکم آنچه مقتضی باشد مجری
دارد . چون دستورات صريح و مشخّص در باره تنفيذ اين حکم موجود نيست لهذا در
آتيه تشريع قوانين مربوط به اين امر به بيت العدل اعظم راجع است .
  -٨٨قد کتب اللّه عليکم النّکاح (بند ٦٣)
جمال اقدس ابهی در يکی از الواح مبارکه می فرمايند که خداوند متعال سنّت نکاح را
تأسيس فرموده و آنرا حصن نجاح و فلاح مقرّر داشته است .
احکام امّ الکتاب و مقرّرات مندرج در رساله *(سؤال و جواب)* در باره نکاح در
جزوه *(تلخيص و تدوين حدود و احکام)* ، قسمت د ، ١-١-٣ تا ١٥-١-٣ خلاصه و گروه
بندی شده است . موارد ذيل در رساله *(سؤال و جواب)* مندرج است . در باره
شرايطی که ازدواج را
 
ص ١٦٦
مجاز می دارد (فقرات ٣ ، ١٣ ، ٤٦ ، ٥٠ ، ٨٤ ، ٩٢ )، در باره نامزدی (فقره ٤٣)
پرداخت مهريّه (فقرات ١٢ ، ٢٦ ، ٣٩ ، ٤٧ ، ٨٧ ، ٨٨ ) ، مقرّراتی که در صورت غيبت
طولانی همسر بايد رعايت شود (فقرات ٤ و ٢٧ ) و ساير مقرّرات متفرقه (فقرات ١٢ و
) . ( ٤٧به يادداشتهای شماره  ٨٩و  ٩٩نيز مراجعه شود .)
  -٨٩ايّاکم ان تجاوزوا عن الاثنتين و الّذی اقتنع بواحدة من الامآء استراحت
نفسه و نفسها (بند ٦٣)
گر چه نصّ کتاب مستطاب اقدس ظاهراً تزويج ثانی را اجازه می دهد ، حضرت بهاءاللّه
می فرمايند که آسايش و آسودگی خاطر وقتی ميسّر است که به همسر واحد قناعت شود .
آن حضرت در باره اين نکته در لوحی می فرمايند که انسان بايد به نحوی عامل گردد
که سبب راحت و آسايش خود و همسرش باشد . حضرت عبدالبهاء ، مبيّن منصوص آيات
اللّه در تبيين اين آيه مبارکه می فرمايند که مقصد از اين بيان مبارک فی الحقيقه
زوجه واحده است و اين مطلب در بعضی الواح ذکر گرديده . از جمله می فرمايند :
اعلمی انّ شريعة اللّه لا تجوز تعدّد الزّوجات لانّها صرحت بالقناعة بواحدة منها
و شَرَطَ الزّوجة الثّانية
 
ص ١٦٧
بالقسط و العدالة بينهما فی جميع المراتب و الاحوال فامّا العدل و القسط بين
الزّوجتين من المستحيل و الممتنعات و تعليق هذا الامر بشیء ممتنع الوجود دليل
واضح علی عدم جوازه بوجه من الوجوه فلذلک لا يجوز الّا امرأة واحدة لکلّ
انسان .
تعدّد زوجات يک سنّت بسيار قديمی در بين اکثر جوامع بشری است . مظاهر الهی به
مرور زمان مردم را برای اختيار همسر واحد آماده فرموده‌اند . مثلاً حضرت مسيح
تعدّد زوجات را تحريم نفرمود ، فقط امر طلاق را ، مگر در مورد ارتکاب زنا ،
منسوخ داشت . حضرت محمّد تعداد زوجات را منحصر به چهار فرمود ، اما اجرای عدالت
را شرط لازم برای اختيار بيش از يک همسر مقرّر داشت و طلاق را نيز اجازه فرمود .
حضرت بهاءاللّه که احکام و تعاليم خويش را در محيط اسلامی نازل فرمود ، حکم
اختيار زوجه واحده را با رعايت حکمت تدريجاً اظهار فرمود نه دفعةً واحدةً .
جمال اقدس ابهی به صورت ظاهر اختيار دو زوجه را در کتاب مستطاب اقدس اجازت
فرمودند و در عين حال با تعيين مبيّنی مصون از خطا شرايطی را به وجود آوردند که
به موجب آن حضرت عبدالبهاء را قادر ساخت تا چنين تبيين فرمايند که مقصد از اين
حکم اکتفا به زوجه واحده است .
 
ص ١٦٨
 -٩٠و من اتّخذ بکراً لخدمته لا بأس عليه (بند ٦٣)
جمال اقدس ابهی استخدام دوشيزگان را برای خدمات خانه توسّط مردان مجاز دانسته‌اند
زيرا اين امر در ميان شيعيان فقط وقتی جايز بوده که خطبه محرميّت بين صاحب خانه
و دوشيزه مستخدم خوانده شده باشد . حضرت بهاءاللّه در باره اين موضوع می
فرمايند که اين محض از برای خدمت است چنانکه صغار و کبار ديگر را اجرت می دهند
برای خدمت (سؤال و جواب ، فقره ٣٠) . مخدوم حقّ هيچ نوع رابطه جنسی با
دوشيزه مستخدم ندارد و آن بکر هر وقت که خواهد زوج اختيار کند اختيار با نفس او
است زيرا خريدن اماء حرام است (سؤال و جواب ، فقره ٣٠) .
  -٩١هذا من امری عليکم اتّخذوه لانفسکم معيناً (بند ٦٣)
گر چه امر ازدواج در کتاب مستطاب اقدس نازل گرديده ، ولی به صريح بيان حضرت
بهاءاللّه اين حکم واجب نيست (سؤال و جواب ، فقره ٤٦) . حضرت وليّ امراللّه
نيز در توقيعی که حسب الامر مبارک صادر گشته می فرمايند که ازدواج به هيچ وجه از
واجبات نيست و اتّخاذ تصميم در باره تأهّل و يا تجرّد مآلاً به افراد راجع
است . اگر
 
ص ١٦٩
شخصی برای اختيار همسر مناسب مدّتی طولانی صبر نمايد و يا به کلّی مجرّد بماند
نبايد تصوّر نمود که آن شخص به مقصد غائی حيات خويش که اصولاً امری است روحانی
واصل نگرديده است .
  -٩٢انّا ... علّقناه باذن الابوين (بند ٦٥)
در توضيح اين حکم حضرت وليّ امراللّه در توقيعی که حسب الامر مبارک صادر گشته
چنين می فرمايند :
جمال اقدس ابهی صريحاً می فرمايند که شرط لازم برای ازدواج بهائی تحصيل رضايت
والدينی است که در قيد حيات باشند . اين شرط واجب الاجرا است چه والدين بهائی
باشند چه نباشند ، چه بين آنان سالهای متمادی طلاق واقع شده باشد چه نشده باشد .
حضرت بهاءاللّه اين حکم محکم را نازل فرمودند تا بنيان جامعه انسانی استحکام
پذيرد و روابط خانوادگی پيوندی بيشتر يابد و سبب شود که قلوب فرزندان حسّ احترام
و حق شناسی نسبت بوالدينشان که آنان را جان بخشيده و روانشان را در سير جاودانی
به سوی خالق متعال رهسپار ساخته‌اند ايجاد گردد . (ترجمه)
 
ص ١٧٠
 -٩٣لا يحقّق الصّهار الّا بالامهار (بند ٦٦)
موارد عمده مربوط به پرداخت مهريّه در جزوه *(تلخيص و تدوين حدود و احکام)* ،
قسمت د ، ١-١٠-١-٣ تا ٥-١٠-١-٣ خلاصه شده . حکم مهريّه و جزئيّات آن در کتاب
مبارک بيان نازل شده است .
مهريّه بايد از طرف داماد به عروس پرداخت گردد . ميزان آن برای اهل مدن نوزده
مثقال طلای خالص و برای اهل قری نوزده مثقال نقره است (يادداشت شماره ٩٤) .
حضرت بهاءاللّه می فرمايند که اگر در هنگام عقد داماد قادر نباشد که مهريّه را
تماماً به عروس ادا کند ، مأذون است قبض مجلس رد نمايد (سؤال و جواب ، فقره
 . (٣٩با ظهور جمال مبارک بسياری از عقايد و آداب و رسوم متداوله من جمله مسئله
مهريّه تغيير يافته و معانی جديدی به خود گرفته است . پرداخت مهريّه از عادات
کهنه در بين بسياری از جوامع و فرهنگها است که به اطوار مختلفه اجرا می شود . در
بعضی ممالک مهريّه از طرف پدر و مادر عروس به داماد پرداخت می گردد ، در بعضی
ممالک ديگر مهريّه را داماد به پدر و مادر عروس می پردازد ، که آنرا "شير بها"
می گويند . در هر دو حال مبلغ پرداختی معمولاً معتنابه است . حکم جمال قدم اين
رسوم متنوّعه را از ميان برداشته و مهريّه را به عنوان رمزی يعنی هديه‌ای با ارزش
محدود و معيّن مقرّر فرموده که از طرف داماد به عروس تسليم ميگردد .
 
ص ١٧١
 -٩٤قد قدّر للمدن تسعة عشر مثقالاً من الذّهب الابريز و للقری من الفضّة (بند  (٦٦
حضرت بهاءاللّه می  فرمايند که تعيين ميزان مهريّه به اعتبار توطّن زوج است نه
زوجه (سؤال و جواب ، فقره ٨٧ و ٨٨) .

 -٩٥و من اراد الزّيادة حرّم عليه ان يتجاوز عن خمسة و تسعين مثقالاً ... و
الّذی اقتنع بالدّرجة الاولی خير له فی الکتاب (بند ٦٦)
در پاسخ به سؤالی در باره مهريّه حضرت بهاءاللّه می فرمايند : و در مهر هم
آنچه در بيان نازل شده مجری است و ممضی . ولکن در کتاب اقدس ذکر درجه اولی شده و
مقصود نوزده مثقال نقره است که در باره اهل قری در بيان نازل شده و اين احب
است عنداللّه اگر طرفين قبول نمايند که مقصود رفاهيّت کل و وصلت و اتّحاد ناس
است . لذا هر چه در اين امورات مدارا شود احسن است ... بايد اهل بهاء با کمال
محبّت و صفا با يکديگر معامله و معاشرت نمايند و در فکر منافع عموم باشند خاصّةً
دوستان حقّ .
حضرت عبدالبهاء در لوحی به طور اختصار بعضی از عواملی را که
 
ص ١٧٢
بايد برای تعيين ميزان مهريّه منظور شود بيان فرموده‌اند . واحد مذکور در لوح ذيل
جهت پرداخت مهريّه معادل است با نوزده مثقال . چنانچه می فرمايند :
اهل مدن بايد طلا بدهند و اهل قری فضّه . و اين بسته به اقتدار زوج است . اگر
فقير است يک واحد می دهد و اگر اندک سرمايه دارد دو واحد می دهد . اگر با سر و
سامان است سه واحد می دهد ، اگر از اهل غنا است چهار واحد می دهد و اگر در نهايت
ثروت است پنج واحد می دهد . فی الحقيقه بسته به اتّفاق ميان زوج و زوجه و ابوين
است . هر نوع در ميان اتّفاق حاصل شود مجری گردد .
در همين لوح مبارک حضرت عبدالبهاء اهل بهاء را توصيه می فرمايند که اسئله خويش
را در باره اجرای اين حکم به بيت العدل اعظم ارجاع نمايند . چنانچه می فرمايند:
اين احکام فی الحقيقه راجع به بيت العدل عمومی است که شارع است ... احکام و
تفرّعاتی که در کتاب اللّه مصرّح نيست بيت عدل تشريع نمايد .
  -٩٦قد کتب اللّه لکلّ عبد اراد الخروج من وطنه ان
 
ص ١٧٣
يجعل ميقاتاً لصاحبته فی ايّة مدّة اراد ان اتی (بند ٦٧)
حضرت بهاءاللّه در مورد زوجی که سفر نمايد و همسرش را از تاريخ مراجعتش مطّلع
نسازد و خبری از او به همسرش نرسد و مفقود الاثر گردد می فرمايند که اگر او امر
کتاب اقدس را شنيده باشد زوجه بايد يک سال تمام تربّص نمايد و بعد اختيار ازدواج
و يا تجرّد با او است . و اگر شخص امر کتاب را نشنيده باشد زوجه بايد صبر نمايد
تا خبری از شوهرش به او برسد (سؤال و جواب ، فقره ٤) .
  -٩٧فلها تربّص تسعة اشهر معدودات و بعد اکمالها لا بأس عليها فی اختيار الزّوج
)بند ٦٧)
در صورتی که زوج در موعد مقرّر مراجعت ننمايد و يا همسرش را از تأخير در مراجعت
مطّلع نسازد ، زوجه مختار است پس از نه ماه اصطبار مجدّداً ازدواج نمايد ، امّا
ارجح آن است که مدّتی بيشتر صبر نمايد ( برای اطّلاع از تقويم امری به يادداشت
شماره ١٤٧ مراجعه شود ). جمال اقدس ابهی می فرمايند که در چنين مواردی اگر خبر
موت يا قتل زوج به او برسد ، زوجه بايد نه ماه صبر نمايد و پس از آن در امر
ازدواج مختار است ( سؤال و جواب ، فقره ٢٧) . حضرت عبدالبهاء در لوحی توضيح می
فرمايند که مسئله خبر
 
ص ١٧٤
موت يا قتل زوج و مکث نه ماه اين تعلّق به غائب دارد نه به زوج حاضر .
  -٩٨لها ان تأخذ المعروف (بند ٦٧)
حضرت بهاءاللّه می فرمايند : مقصد از معروف در اين مقام اصطبار است (سؤال و
جواب ،  فقره ٤) .
  -٩٩العدلين (بند ٦٧)
جمال اقدس ابهی ميزان عدالت را حسن شهرت  در بين عباد معيّن ميفرمايند . بر طبق
بيان مبارک لازم نيست شهود از اهل بهاء باشند چنانچه می فرمايند : شهادت عباد
اللّه از هر حزبی لدی العرش مقبول (سؤال و جواب ، فقره ٧٩) .
  -١٠٠و ان حدث بينهما کدورة او کره ليس له ان يطلّقها و له ان يصبر سنة کاملة  )بند ٦٨)
امر طلاق در آئين بهائی شديداً مذموم است ولی در صورتی که بين زوج و زوجه کدورت
و کراهت به ميان آيد طلاق پس از طيّ يک سال کامل مجاز است ٠ زوج موظّف است که
احتياجات مالی همسر و فرزندان خود را در مدت يک سال اصطبار تأمين نمايد و در عين
 
ص ١٧٥
حال طرفين مکلفند که به رفع اختلافات خود بکوشند . حضرت وليّ امراللّه می
فرمايند که حقوق طرفين در تقاضای طلاق مساوی است و هر طرف که طلاق را قطعيّاً
لازم داند می تواند تقاضا نمايد .
در رساله *(سؤال و جواب)* حضرت بهاءاللّه مسائلی چند مربوط به سنه اصطبار را
مشروحاًبيان فرموده‌اند . موارد مصرّحه عبارتند از شرايط برگزاری سال تربّص
)سؤال و جواب ، فقره ١٢) ، تعيين ابتدای سنه (فقرات ١٩ و ٤٠) ، شرايط اصلاح فيما
بين زوج و زوجه (فقره ٣٨) ، وظيفه شهود و بيت العدل محلّی (فقرات ٧٣ و ٩٨) . بيت
العدل اعظم می فرمايند که وظايف شهود در مورد طلاق در اين ايّام بر عهده محافل
روحانيّه است .
جزئيّات حکم طلاق در جزوه *(تلخيص و تدوين حدود و احکام )* ، قسمت د ، ١-٢-٣ تا
 ٣-٢-٩خلاصه شده است .
  -١٠١قد نهاکم اللّه عمّا عملتم بعد طلقات ثلث (بند ٦٨)
اين آيه اشاره است به حکمی در قرآن کريم که طبق آن مردی که زوجه‌اش را تحت شرايط
معيّنی طلاق داده باشد نمی تواند با او مجدّداً ازدواج کند مگر اينکه زوجه
مطلّقه به عقد مرد ديگری
 
ص ١٧٦
در آيد و از او طلاق گيرد . حضرت بهاءاللّه اين عمل را در کتاب اقدس نهی
فرموده‌اند (سؤال و جواب ، فقره ٣١) .
  -١٠٢و الّذی طلّق له الاختيار فی الرّجوع بعد انقضآء کلّ شهر بالمودّة و
الرّضآء ما لم تستحصن ... الّا بعد امر مبين (بند ٦٨)
حضرت وليّ امراللّه در بيان مقصود از انقضاء کلّ شهر می فرمايند که مراد اين
نيست که محدوديتی در رجوع حاصل شود بلکه تجديد ازدواج زوج و زوجه مطلّقه در هر
زمان بعد از طلاق مجاز است به شرط آنکه در هنگام رجوع هيچ کدام از طرفين متأهّل
نباشند .
  -١٠٣قد حکم اللّه بالطّهارة علی مآء النّطفة (بند ٧٤)
بر حسب عقايد بعضی از مذاهب نظير شيعه اسلام ماء نطفه ناپاک است . جمال مبارک
در آيه فوق اين عقيده را مردود شمرده‌اند . ( به يادداشت شماره ١٠٦ نيز مراجعه شود .)
  -١٠٤تمسّکوا بحبل اللّطافة (بند ٧٤)
حضرت عبدالبهاء در باره لطافت می فرمايند :
تنزيه و تقديس و پاکی و لطافت سبب علويّت عالم
 
ص ١٧٧
انسانی و ترقّی حقايق امکانی است حتّی در عالم جسمانی نيز لطافت سبب حصول
روحانيّت است ... نظافت ظاهره هر چند امری است جسمانی ولکن تأثير شديد در
روحانيّات دارد . (به يادداشت شماره ٧٤ نيز مراجعه شود .)
  -١٠٥طهّروا کلّ مکروه بالمآء الّذی لم يتغيّر بالثّلث (بند ٧٤)
مقصود از "ثلاث" اوصاف ثلاثه آب يعنی رنگ و طعم و بوی آن است . حضرت بهاءاللّه
توضيحات بيشتری در باره آب بکر داده و بيان فرموده‌اند که آب مستعمل در چه
کيفيّتی قابل استفاده محسوب نمی شود (سؤال و جواب ، فقره ٩١) .
  -١٠٦رفع اللّه حکم دون الطّهارة عن کلّ الاشيآء و عن ملل اخری (بند ٧٥)
بعضی از جوامع دينی و طوايف و قبايل بنا بر آداب و شعاير مذهبی به نجاست بعضی از
نفوس و اشياء معتقدند . حضرت بهاءاللّه اين شعاير را باطل شمرده و می فرمايند که
بر اثر اين ظهور اعظم بيان مبارک قد انغمست الاشيآء فی بحر الطّهارة تحقّق
يافته است . ( به يادداشتهای شماره ١٢ ، ٢٠ و ١٠٣ نيز مراجعه شود .)
 
ص ١٧٨
 -١٠٧اوّل الرّضوان (بند ٧٥)
اين آيه اشاره است به ورود جمال مبارک و اصحاب به باغ نجيبيّه واقع در حومه
بغداد . اين حديقه بعداً در بين اهل بهاء به باغ رضوان شهرت يافت . ورود حضرت
بهاءاللّه به اين باغ که مصادف با يوم سی و يکم نوروز در ماه آوريل سنه ١٨٦٣
ميلادی بود آغاز دوره‌ای است که در آن جمال اقدس ابهی صريحاً به اصحاب خويش اظهار
امر فرمودند . در اشاره به آن ايّام در يکی از الواح می فرمايند : ايّام فيها
ظهر الفرح الاعظم و در وصف باغ رضوان می فرمايند : مقام فيه تجلّی باسم الرّحمن
علی من فی الامکان . حضرت بهاءاللّه دوازده روز در اين باغ توقّف و سپس به سوی
اسلامبول که محلّ سرگونی بعدی آن حضرت بود حرکت فرمودند . به مناسبت اظهار امر
حضرت بهاءاللّه هر سال دوازده روز ايّام رضوان که به فرموده حضرت وليّ امراللّه
اعظم و اقدس اعياد بهائی محسوب است جشن گرفته می شود (يادداشتهای شماره ١٣٨ و
. (١٤٠
  -١٠٨البيان (بند ٧٧)
کتاب بيان امّ الکتاب دور بابی است و حضرت اعلی کتاب احکام خويش را به اين عنوان
تسميه فرموده‌اند و همين عنوان نيز به تمام
 
ص ١٧٩
آثار حضرتش اطلاق می گردد . کتاب بيان فارسی مخزن عمده عقايد دينی و احکام دور
بابی است که حضرت اعلی نازل فرموده‌اند . بيان عربی محتوياتش با بيان فارسی مطابق
ولی مختصرتر و اهميتش کمتر است . حضرت وليّ امراللّه در توصيف کتاب بيان فارسی
در کتاب *( گاد پاسز بای)* چنين فرموده‌اند :
فی الحقيقه اين کتاب را در رتبه اولی بايد گنجينه‌ای دانست شامل اوصاف و نعوت
حضرت موعود نه مجموعه‌ای از سنن و احکامی که جهت هدايت مستمرّ نسلهای آتيه تدوين
شده باشد . (ترجمه)
حضرت عبدالبهاء می فرمايند : کتاب بيان به کتاب اقدس منسوخ مگر احکامی که در
کتاب اقدس مؤکّداً مذکور .
  -١٠٩محو الکتب (بند ٧٧)
حضرت بهاءاللّه در لوح اشراقات می فرمايند :
حضرت مبشّر روح ما سواه فداه احکامی نازل فرموده‌اند ولکن عالم امر معلّق بود به
قبول لذا اين مظلوم بعضی را اجرا نمود و در کتاب اقدس به عبارات اخری نازل و در
بعضی توقّف نموديم .
 
ص ١٨٠
در کتاب مبارک بيان محو کتب بر مؤمنين فرض گرديده بود مگر کتبی که در اثبات امر
و شريعت اللّه نوشته شده باشد . جمال اقدس ابهی اين حکم را نسخ فرموده‌اند .
حضرت وليّ امراللّه در توقيعی که حسب الامر هيکل اطهر صادر گرديده در باره
ماهيّت و کيفيّت احکام شديدی که در کتاب مبارک بيان نازل شده چنين می فرمايند :
فهم و درک کامل احکام و حدود شاقّه نازله از قلم حضرت اعلی فقط از اين طريق
ميسّر است که ماهيّت و مقصد و خواصّ ممتازه شريعت مبارکش به نحوی که نفس آن
حضرت در آثار خويش بيان فرموده‌اند منظور گردد . طبق اين بيانات واضحه دور بيان
اصولاً يک نهضت دينی و انقلاب اجتماعی بود که مدّتش بالضّروره کوتاه ولی مملوّ
از وقايعی مصيبت آميز و مشحون از اصلاحاتی وسيع النّطاق و بنيان کن بود . موازين
شديده و اعمال قاطعه‌ای را که حضرت نقطه اولی و اصحاب مجری می داشتند کل برای
اين بود که بنياد تقاليد حزب شيعه را برانداخته راه را برای ظهور حضرت بهاءاللّه
هموار سازد . حضرت اعلی به منظور اثبات استقلال دور جديد و نيز برای آماده ساختن زمينه
 
ص ١٨١
جهت ظهور قريب الوقوع جمال قدم احکامی بسيار دشوار و شديد نازل فرمودند . اگر چه
اغلب اين احکام هرگز به مرحله اجرا در نيامد ولی نفس نزول اين احکام دلالت بر
استقلال آئين حضرت اعلی داشت و همين کافی بود تا هيجانی عظيم ايجاد نمايد و
علمای دين را به چنان مخالفتی برانگيزد که بالمآل شهادت حضرتش را سبب گردد .
)ترجمه)
  -١١٠و اذنّاکم بان تقرئوا من العلوم ما ينفعکم لا ما ينتهی الی المجادلة فی
الکلام (بند ٧٧)
کسب علوم و تحصيل صنايع و فنون در آثار مبارکه بر کل فرض گرديده و به اهل بهاء
توصيه شده که اهل دانش و هنر را محترم شمارند و از کسب علومی که صرفاً به مشاجره
و جرّ و بحثهای بيهوده انجامد پرهيز نمايند . حضرت بهاءاللّه در الواح مبارکه
اهل بهاء را تشويق فرموده‌اند که به تحصيل علوم و فنون نافعه‌ای اشتغال ورزند که سبب
و علّت ترقّی عباد است و نيز آنان را انذار فرموده‌اند که از علومی که به حرف
ابتدا شود و به حرف منتهی گردد ، و تحصيلش به مجادله در کلام انجامد احتراز جويند
. حضرت وليّ امراللّه در توقيعی که حسب الامر مبارک صادر
 
ص ١٨٢
شده علومی را که از حرف ابتدا و به حرف منتهی گردد به بحث و موشکافی های بی ثمر
در مجرّدات و فرضيّات توصيف فرموده‌اند . در توقيعی ديگر می فرمايند که مقصد حضرت
بهاءاللّه از چنين علوم در وهله اولی آن گونه رسائل و تفسيرات مربوط به علوم
دينی و الهيّات است که بجای آنکه مددی در نيل به حقيقت باشد باری سنگين بر ذهن
انسان می نهد .
  -١١١الکليم (بند ٨٠)
در عرف مسلمين و يهود حضرت موسی به لقب کليم ملقّب گرديده‌اند . جمال اقدس ابهی
می فرمايند : هذا يوم فيه فازت الآذان باصغآء ما سمع الکليم فی الطّور .
  -١١٢الطّور (بند ٨٠)
طور نام کوهی است که در آنجا احکام الهی بر حضرت موسی نازل شد .
  -١١٣الرّوح (بند ٨٠)
روح از القاب حضرت مسيح است که در آثار اسلامی و بهائی به کار برده شده است .
 
ص ١٨٣
 -١١٤سرع کوم اللّه ... و صاح الصّهيون (بند ٨٠)
کرمل يا کوم اللّه کوهی است در اراضی مقدّسه . مقام اعلی و مرکز جهانی اداری
بهائی در دامنه اين کوه قرار گرفته است . صهيون تپّه‌ای است در اورشليم و جائی
است که طبق روايات متداوله مقبره حضرت داود در آنجا واقع است . صهيون اشاره به
شهر مقدّس اورشليم است .
  -١١٥السّفينة الحمرآء (بند ٨٤)
مقصد از سفينه حمراء امر جمال اقدس ابهی است که حضرت اعلی در قيوّم الاسماء آن
را به اين اسم ستوده‌اند . راکبين اين سفينه جمع اهل بهاء می باشند .
  -١١٦يا ملک النّمسة کان مطلع نور الاحديّة فی سجن عکّآء اذ قصدت المسجد
الاقصی (بند ٨٥)
فرانسوا ژوزف (١٩١٦-١٨٣٠) امپراطور اطريش و پادشاه مجارستان در سال ١٨٦٩ برای
زيارت به اورشليم عزيمت کرد . او در مدّت اقامتش در اراضی مقدّسه کوششی ننمود که
در باره حضرت بهاءاللّه که در آن زمان در مدينه عکّا مسجون بودند استفساری
نمايد و اين فرصت را از دست داد .
 
ص ١٨٤
در قرآن مجيد ذکر مسجد اقصی آمده است و مسجدی به همين نام در اورشليم در محلّی
که به جبل الهيکل معروف گرديده بنا شده است .
  -١١٧يا ملک برلين (بند ٨٦)
قيصر ويليام اول ( ويلهلم فردريک لودويگ ، ١٨٨٨-١٧٩٧ ) ، هفتمين پادشاه پروس ،
در ژانويه سال ١٨٧١ ، پس از غلبه آلمان بر فرانسه در جنگ فرانسه و پروس ، در
قصر ورسای در فرانسه رسماً به عنوان اولين امپراطور آلمان تعيين گرديد .
  -١١٨من کان اعظم منک شأناً و اکبر منک مقاماً (بند ٨٦)
اين آيه اشاره است به ناپليون سوم (١٨٧٣-١٨٠٨) ، امپراطور فرانسه که به عقيده
بسياری از مورّخين در عصر خود بزرگترين پادشاه دنيای غرب شمرده می شد .
حضرت بهاءاللّه دو لوح مهيمن خطاب به ناپليون سوم نازل فرمودند . در لوح دوم در
مقام اخطار و انذار صريحاً به او می فرمايند : بما فعلت تختلف الامور فی مملکتک
و يخرج الملک من کفّک ... و تأخذ الزّلازل کلّ
 
ص ١٨٥
القبائل فی هناک .
هنوز يک سال از اين اخطار نگذشته بود که ناپليون سوم در سال ١٨٧٠ در جنگ سدان
به دست قيصر ويلهلم اول شکست فاحشی خورد و به انگلستان تبعيد و سه سال بعد در
آنجا وفات نمود .
  -١١٩يا معشر الرّوم (بند ٨٩)
در خاور ميانه کلمه روم به طور کلّی برای معرّفی قسطنطنيّه و تمام امپراطوری
روم شرقی به کار می رفت ، شهر بيزانتيوم و حکومت آن و متعاقباً امپراطوری عثمانی
نيز به همين اسم معروف شد .
  -١٢٠يا ايّتها النّقطة الواقعة فی شاطئ البحرين (بند٨٩)
اين آيه اشاره است به قسطنطنيّه که امروز به اسلامبول معروف است . مدينه
اسلامبول بزرگترين شهر و بندر ترکيّه است و در کنار تنگه بُسْفُر که طول آن ٣١
کيلومتر و دريای سياه و دريای مرمره را بهم متّصل می نمايد واقع شده است .
قسطنطنيّه از ١٤٥٣ تا ١٩٢٢ پايتخت امپراطوری عثمانی بود . در زمان اقامت جمال
مبارک در اين شهر سلطان جابر عبدالعزيز ،
 
ص ١٨٦
بر تخت سلطنت جالس بود . سلاطين عثمانی خليفه و پيشوای مسلمانان سنی بودند .
حضرت بهاءاللّه سقوط خلافت را پيش بينی فرمودند و در سنه ١٩٢٤ خلافت منقرض
گرديد
  -١٢١يا شواطئ نهر الرّين (بند ٩٠)
حضرت عبدالبهاء در يکی از الواح مبارکه که قبل از جنگ جهانی اول ( ١٩١٨- ١٩١٤ )
صادر گرديده می فرمايند : در خصوص نهر رين هر چند آن واقعه‌ای بود که در ايّام
ناپليون ثالث واقع شد و خونهای زياد در شاطی آن جوی ريخته گشت ولی باز باقی
دارد .
حضرت وليّ امراللّه در کتاب *( گاد پاسز بای)* می فرمايند که پس از شکست آلمان
در جنگ جهانی اول معاهده‌ای بر آن کشور تحميل گرديد که شرايط بسيار صعب و دشوارش
سبب شد تا آنچه را که حضرت بهاءاللّه در باره حنين برلين بيش از نيم قرن پيش
اخبار و انذار فرموده بودند تحقّق يابد .
  -١٢٢يا ارض الطّآء (بند ٩١)
" طاء " حرف اول طهران ، عاصمه ايران است . حضرت بهاءاللّه غالباً به جای آنکه
اسامی بلاد را ذکر نمايند فقط به ذکر حرف اول
 
ص ١٨٧
آنها اکتفا فرموده‌اند . طبق حساب ابجد ، ارزش عددی ط نه (٩) است که معادل است
با ارزش عددی اسم "بهاء " .
  -١٢٣ولد فيک مطلع الظّهور (بند ٩٢)
اشاره به ولادت حضرت بهاءاللّه در طهران است که يوم ١٢ نوامبر سنه ١٨١٧ واقع شد .
  -١٢٤يا ارض الخآء (بند ٩٤)
مقصد از ارض خاء ايالت خراسان در ايران و نواحی اطراف آن است که شامل مدينه عشق
آباد  نيز می شود .
  -١٢٥و الّذی تملّک مائة مثقال من الذّهب فتسعة عشر مثقالاً للّه فاطر الارض و
السّمآء (بند ٩٧)
فريضه حقوق اللّه در اين آيه مبارکه مقرّر گشته و آن عبارت از تقديم ميزان
معيّنی از مايملک هر فرد بهائی است . حقوق اللّه در ابتدا به جمال اقدس ابهی ،
مظهر ظهور الهی و بعد از صعود مبارک به حضرت عبدالبهاء ، مرکز ميثاق ، تقديم می
گرديد . در الواح مبارکه وصايا حضرت عبدالبهاء می فرمايند : حقوق اللّه راجع به
وليّ امراللّه است .  حال چون کرسی ولايت خالی است
 
ص ١٨٨
حقوق اللّه به مرجع امراللّه که بيت العدل اعظم است راجع می گردد . عايدات اين
صندوق به مصرف ترويج امراللّه و تأمين مصالح امريّه و اعمال خيريّه و منافع
عموميّه می رسد . اداء حقوق اللّه وظيفه ای است روحانی که انجامش به وجدان افراد
بهائی موکول گشته است . اهميت فريضه حقوق اللّه را ميتوان به جامعه بهائی
تذکّر داد ولی هيچ کس حق ندارد از افراد مطالبه حقوق نمايد .
در چند فقره از رساله *(سؤال و جواب)* توضيحات بيشتری در باره حکم حقوق اللّه
مذکور گشته است . اداء حقوق مبتنی بر محاسبه ارزش دارائی افراد است . فريضه
روحانی هر شخصی آن است که اگر ارزش دارائی او اقلّاً معادل با نوزده مثقال طلا
باشد (سؤال و جواب ، فقره ٨) ، نوزده در صد آن مبلغ را بابت حقوق اللّه
بپردازد و حقوق اللّه بر اين مبلغ فقط يک مرتبه تعلّق می گيرد (سؤال و جواب ،
فقره ٨٩) . بعد از آن هر موقع در آمد او ، پس از وضع همه مصارف ، به لا اقل
معادل نوزده مثقال طلا افزايش يابد ، نوزده در صد اين افزايش بايد بابت حقوق
اللّه پرداخت شود . هر يک از عوايد بعدی نيز به همين ترتيب محاسبه می گردد
)سؤال و جواب ، فقرات ٩ و ٨٠) .
بعضی از اقلام دارائی از قبيل خانه مسکونی از پرداخت حقوق اللّه معاف است
)سؤال و جواب ، فقرات ٨ ، ٤٢ و ٩٥) . همچنين در موارد
 
ص ١٨٩
زيان مالی (سؤال و جواب ، فقرات ٤٤ و ٤٥) و املاکی که منفعت از آن عايد نشود
)سؤال و جواب ، فقره ١٠٢) و پرداخت حقوق اللّه که بر ذمّه شخص متوفّی باشد
)سؤال و جواب ، فقرات ٩ ، ٦٩ و ٨٠) مقرّرات خاصّی وضع گرديده است . ( در مورد
اخير به يادداشت شماره ٤٧ نيز مراجعه شود .)
منتخبات عديده‌ای از الواح و فقراتی از رساله *(سؤال و جواب)* و ساير آثار
مبارکه در باره اهميت روحانی حقوق اللّه و جزئيات مربوط به اجرای آن در
مجموعه‌ای تحت عنوان "حقوق اللّه" طبع و نشر گرديده است .
  -١٢٦قد حضرت لدی العرش عرآئض شتّی من الّذين امنوا و سئلوا فيها اللّه ربّ ما
يری و ما لا يری ربّ العالمين لذا نزّلنا اللّوح و زيّنّاه بطراز الامر لعلّ
النّاس باحکام ربّهم يعملون (بند ٩٨)
حضرت بهاءاللّه در يکی از الواح مبارکه ميفرمايند : در سنين معدودات از اطراف
عرايض ناس به شطر اقدس وارد و از اوامر الهيّه سؤال می نمودند انّا امسکنا
القلم علی ذکرها الی ان اتی الميقات . از زمان بعثت خفيّ حضرت بهاءاللّه در
سياه چال طهران تا هنگام نزول کتاب مستطاب اقدس که
 
ص ١٩٠
مخزن حدود و احکام دور بهائی است بيست سال به طول انجاميد و حتّی بعد از نزولش
تا مدّتی به ياران رحمانی در ايران ارسال نشد . اين تأخير در نزول احکام اصليّه
که صرفاً به اراده الهی بوده و همچنين اجرای تدريجی احکام بعد از نزول ، کل مدلّ
بر آن است که حتّی در ايّام حيات نفس مظاهر ظهور جلوه و استقرار شريعت اللّه
امری تدريجی است .
  -١٢٧البقعة المبارکة الحمرآء (بند ١٠٠)
اشاره به مدينه محصّنه عکّا است . در آثار امری کلمه "حمراء" متضمّن معانی
خاص برای بيان اشارات و استعارات متعدّده است .
  -١٢٨سدرة المنتهی (بند ١٠٠)
در عقايد اسلامی درختی است در اعلی نقطه جنّت که هيچ کس را به ماورای آن راهی
نيست . اين اصطلاح در شرح معراج حضرت رسول اکرم آمده و در سير تقرّب به آستان
الهی آخرين نقطه‌ای است که بشر و ملائکه فراتر از آن نتوانند رفت . لهذا
سدرة المنتهی رمزی از محدوديت تجلّيات علم الهی در عالم انسانی است . اين اصطلاح
در آثار امری بسيار مذکور گشته و مقصد از آن غالباً نفس مظهر الهی است . ( به
يادداشت شماره ١٦٤ نيز مراجعه شود ) .
 
ص ١٩١
 -١٢٩امّ الکتاب (بند ١٠٣)
اصطلاح  "امّ الکتاب " معمولاً به کتاب آسمانی هر يک از شرايع الهی اطلاق می
شود . در قرآن کريم و احاديث اسلامی مراد از امّ الکتاب قرآن مجيد است . کتاب
مبارک بيان امّ الکتاب شريعت بابی و کتاب مستطاب اقدس امّ الکتاب دور بهائی است .
حضرت وليّ امراللّه در توقيعی که حسب الامر هيکل مبارک صادر گرديده می فرمايند
که اصطلاح امّ الکتاب را نيز ميتوان بر تمامی آثار نازله از قلم حضرت بهاءاللّه
جمعاً اطلاق نمود . مفهوم جامع تری از امّ الکتاب اشاره به مظاهر ظهور و مطالع
وحی الهی است .
  -١٣٠انّ الّذی يأوّل ما نزّل من سمآء الوحی و يخرجه عن الظّاهر (بند ١٠٥)
حضرت بهاءاللّه در بسياری از الواح تفاوت بين آيات متشابهات و آيات محکمات را
بيان فرموده‌اند . متشابهات آياتی است که قابل تأويل است و محکمات اوامر الهی
است که معنای آنها واضح و اهل بهاء مأمور به اجرای آنها هستند .
همان طور که در يادداشتهای شماره ١٤٥ و ١٨٤ توضيح داده شده ، حضرت بهاءاللّه
فرزند ارشد خود ، حضرت عبدالبهاء ، را
 
ص ١٩٢
جانشين و مبيّن منصوص تعاليم خويش منصوب فرمودند . حضرت عبدالبهاء نيز حفيد
ارشدشان ، حضرت شوقی افندی ، را بعد از خود به سمت مبيّن آيات و وليّ امراللّه
معيّن فرمودند . اهل بهاء آنچه را که حضرت عبدالبهاء و حضرت وليّ امراللّه تبيين
فرموده اند هدايت الهيّه ميدانند و قبولش را از فرايض حتميّه خود می شمارند .
امّا اين نصوص قاطعه مانع از اين نيست که افراد احبّاء از مطالعه و غور و تعمّق
در آثار الهی و حصول استنباطات شخصی خودداری نمايند ، ولی البتّه مطابق بيانات
مبارکه فرق و تمايزی فاحش بين نصوص قاطعه و استنباطات شخصيّه موجود است . آنچه
افراد از بيانات مبارکه بر حسب فهم و ادراک خويش استنباط نمايند نتيجه فکر بشری
است و هر چند ممکن است در کشف حقايق امريّه مؤثّر و مفيد باشد وليکن فاقد
اعتبار و سنديّت است . از اين رو به افراد احبّاء اکيداً تذکّر داده شده که در
اظهار نظر و ابراز عقايد خود همواره آيات منزله را حجّت دانند و فصل الخطاب شمارند
و به انکار تبيينات منصوصه نپردازند و معارضه ننمايند و راه جدل در پيش نگيرند
بلکه نظريّات خود را به عنوان خدمتی به توسعه معارف عرضه داشته تصريح نمايند که
آنچه اظهار می دارند نظريّات شخصيّه آنان است .
 
ص ١٩٣
 -١٣١ايّاکم ان تقربوا خزآئن حمّامات العجم (بند ١٠٦)
جمال مبارک ورود به خزينه حمّامهای عمومی را که در ايران معمول بود منع
فرموده‌اند . رسم متداول اين بوده که تعداد زيادی از مردم خود را در اين خزينه ها
می شستند و چون آب آنها مدّتی مديد عوض نميشد ، بر اثر کثرت استعمال رنگ آن
تغيير می کرد ، متعفّن می شد و سبب اشمئزاز می گرديد و مخالف بهداشت بود .
  -١٣٢و کذلک حياضهم المنتنة اترکوها و کونوا من المقدّسين (بند ١٠٦)
در حياط اغلب خانه های ايران حوض آبی موجود بود که از آب آن جهت نظافت ، شست و
شو و ساير امور خانه استفاده می کردند . چون آب اين حوضها راکد بود و هفته ها
عوض نميشد ، معمولاً متعفّن می گرديد .
  -١٣٣قد حرّمت عليکم ازواج ابآئکم (بند ١٠٧)
در اين آيه مبارکه حرمت ازدواج پسر با زن پدرش تصريح شده است . همين حرمت در
مورد ازدواج دختر با شوهر مادرش نيز مجری است . احکامی را که جمال مبارک در
باره روابط بين
 
ص ١٩٤
زن و مرد نازل فرموده‌اند ، با در نظر گرفتن تفاوتهای لازمه جزئيّه بالسّويّه در
مورد هر دو اجرا می گردد مگر در مواردی که اين امر غير ممکن باشد .
حضرت عبدالبهاء و حضرت وليّ امراللّه بيان فرموده‌اند که هر چند در کتاب مستطاب
اقدس منحصراً حرمت نکاح پسر با زوجات پدر ذکر شده ولی اين دليل بر آن نيست که
ازدواج با ساير محارم جايز باشد . جمال اقدس ابهی می فرمايند که تشريع احکام
مربوط به حلّيّت و حرمت نکاح اقارب راجع به بيت العدل اعظم است (سؤال و جواب ،
فقره ٥٠) . حضرت عبدالبهاء می فرمايند : در اقتران هر چه دورتر موافقتر زيرا
بعد نسبت و خويشی بين زوج و زوجه مدار صحّت بنيه بشر و اسباب الفت بين نوع
انسانی است .
  -١٣٤حکم الغلمان (بند ١٠٧)
مقصود از کلمه غلمان در اين مورد رابطه جنسی شخص مذکّر با پسران است . حضرت
وليّ امراللّه در تبيين اين حکم فرموده‌اند که مراد تحريم همه نوع روابط جنسی بين
افراد هم جنس است . روابط جنسی بر حسب تعاليم بهائی منحصراً در ظلّ ازدواج
حلّيّت دارد و بنيان جامعه بشری بر آن استوار است و مقصد از اين تعاليم مبارکه
 
ص ١٩٥
حمايت و تقويت آن اساس الهی است . بنا بر اين شريعت بهائی روابط جنسی را فقط بين
زن و مردی که با يکديگر ازدواج نموده باشند مشروع می شمارد .
در توقيعی که حسب الامر حضرت وليّ امراللّه تحرير يافته چنين مذکور است :
هر قدر عشق و محبّت بين دو هم جنس شديد و خالص باشد ، اگر به روابط جنسی منجر
گردد نادرست و خطا است و اگر گفته شود که اين روابط کمال مطلوب عشق و محبّت است
چنين ادّعائی عذری است نامقبول . حضرت بهاءاللّه هر نوع انحراف و فساد اخلاقی را
به کلّی تحريم فرموده‌اند و نيز رابطه نامشروع بين دو هم جنس را علاوه بر آنکه
بر خلاف قانون طبيعت است از انحرافات اخلاقی محسوب فرموده‌اند . ابتلا به چنين
بليّه‌ای ثقلی عظيم بر روح هر فرد با وجدانی تحميل می کند ، امّا نفوس مبتلا
قادرند که با مشاوره و مساعدت اطبّاء و اراده و سعی راسخ و دعا و مناجات بر اين
ضعف و مشکل فايق آيند . (ترجمه)
حضرت بهاءاللّه تعيين مقادير حد زنا و لواط را به بيت العدل اعظم محوّل
فرموده‌اند (سؤال و جواب ، فقره ٤٩) .
 
ص ١٩٦
 -١٣٥ليس لاحد ان يحرّک لسانه امام النّاس اذ يمشی فی الطّرق و الاسواق (بند  (١٠٨
اين آيه مبارکه اشاره است به عادت بعضی از روحانيّون و رهبران اديان گذشته که
از روی ريا و تظاهر و برای ايجاد محبوبيت در بين پيروان خود هنگام راه رفتن در
کوچه و بازار به زمزمه ادعيه و مناجات می پردازند و قصدشان آن است که به زهد و
تقوی شهرت يابند . حضرت بهاءاللّه اين گونه عادات را تحريم نموده و تأکيد
فرموده‌اند که آنچه عنداللّه اهميت دارد همانا خضوع و خشوع و خلوص و تقوی است .
  -١٣٦قد فرض لکلّ نفس کتاب الوصيّة (بند ١٠٩)
طبق تعاليم جمال اقدس ابهی احبّاء به نوشتن وصيّت نامه موظّفند و اختيار دارند
که دارائی خود را به ميل خويش تقسيم نمايند (يادداشت شماره ٣٨) .
حضرت بهاءاللّه در مورد نوشتن وصيّت نامه می فرمايند : انسان در مال خود مختار
است ... قد اذن اللّه له بان يفعل فيما ملّکه اللّه کيف يشآء (سؤال و جواب ،
فقره ٦٩) . مقرّراتی که در کتاب مستطاب اقدس جهت توزيع ارث وضع گرديده راجع به
مواردی است که وصيّت نامه موجود نباشد (يادداشت های شماره ٤٨-٣٨) .
 
ص ١٩٧
 -١٣٧الاسم الاعظم (بند ١٠٩)
همان طور که در يادداشت شماره ٣٣ توضيح داده شده ، اسم اعظم الهی به صورتهای
مختلف آمده و ريشه همه آنها کلمه " بهاء " است . بهائيان مشرق زمين صدر وصيّت
نامه را به عباراتی مانند يا بهاءالابهی ، بسم اللّه الابهی  ، هوالابهی مزيّن
ساخته و از اين راه حکم کتاب مستطاب اقدس رااجرا نموده‌اند .
  -١٣٨قد انتهت الاعياد الی العيدين الاعظمين ... و الاخرين فی يومين (بند ١١٠)
حضرت بهاءاللّه در اين آيه مبارکه به عظمت چهار عيد عمده در سال اشاره می
فرمايند . اولين عيد از عيدين اعظمين عيد رضوان است . اين عيد جشن اظهار امر
حضرت بهاءاللّه است که در ماههای آوريل و مه سنه ١٨٦٣ ميلادی طيّ دوازده روز
توقّف هيکل اقدس در باغ رضوان در مدينه بغداد تحقّق يافت . حضرت بهاء اللّه
اين عيد را سلطان اعياد ملقّب فرموده اند . دومين عيد از عيدين اعظمين يوم بعثت
حضرت نقطه اولی است که در ماه مه سنه ١٨٤٤ در شيراز واقع شد . روزهای اول ،
نهم و دوازدهم عيد رضوان از ايّام محرّمه امری محسوب است (سؤال و جواب ، فقره
 . (١يوم بعثت حضرت اعلی نيز از ايّام محرّمه است .
 
ص ١٩٨
دو عيد ديگر عبارتند از اعياد ولادت حضرت بهاءاللّه و حضرت ربّ اعلی . در تقويم
اسلامی که قمری است اين دو يوم متوالی يکديگرند . يوم مولود حضرت بهاءاللّه روز
دوم ماه محرّم سنه ١٢٣٣ هجری قمری (١٢ نوامبر ١٨١٧ ميلادی) است و يوم ميلاد
حضرت اعلی اول ماه محرّم سنه ١٢٣٥ هجری قمری (٢٠ اکتبر ١٨١٩ ميلادی) . به اين
مناسبت اين دو يوم ولادت به عيدين معروفند . حضرت بهاءاللّه می فرمايند : اين دو
يوم يک يوم محسوب شده عنداللّه (سؤال و جواب ، فقره ٢) . و نيز می فرمايند که
اگر اين اعياد با ايّام صيام مقارن گردد ، حکم روزه در آن دو روز مرتفع است (سؤال
و جواب ، فقره ٣٦) . نظر به اينکه اساس تقويم بهائی بر تقويم شمسی استوار است
)يادداشت های شماره ٢٦ و ١٤٧) ،تعيين اين مطلب بر بيت العدل اعظم است که آيا
اين دو عيد مولود بايد طبق تقويم شمسی برگزار شود يا قمری .
  -١٣٩يوم الاوّل من شهر البهآء (بند ١١١)
در تقويم بهائی اسم اعظم " بهاء " نام اولين ماه سال و اولين روز هر ماه است .
با اين ترتيب يوم البهاء من شهر البهاء روز اول سال نو بهائی يعنی نوروز است که
حضرت اعلی آن را عيد مقرّر فرموده و
 
ص ١٩٩
طبق اين آيه مبارکه به تأييد حضرت بهاءاللّه نيز رسيده است (يادداشتهای شماره   ٢٦و ١٤٧)
علاوه بر هفت يومی که در کتاب مستطاب اقدس از ايّام محرّمه محسوب شده است ، يوم
شهادت حضرت اعلی نيز در زمان حيات عنصری حضرت بهاءاللّه در عداد يکی از ايّام
محرّمه بود . بر اين قياس حضرت عبدالبهاء صعود جمال اقدس ابهی را نيز به ايّام
محرّمه اضافه فرمودند و به اين ترتيب تعداد ايّام متبرّکه جمعاً به نُه روز بالغ
می گردد . دو روز ديگر نيز که از ايّام متبرّکه محسوب ولی در آن اشتغال به کار
ممنوع نيست عبارت از يوم جلوس مرکز ميثاق و يوم صعود آن حضرت است . برای مزيد
اطّلاعات به کتاب *(عالم بهائی)* ، جلد هجده ، قسمت تقويم امری ، مراجعه شود .
  -١٤٠قل انّ العيد الاعظم لسلطان الاعياد (بند ١١٢)
اين آيه مبارکه اشاره به عيد رضوان است (يادداشت های شماره ١٠٧ و ١٣٨) .
  -١٤١قد کتب اللّه علی کلّ نفس ان يحضر لدی العرش بما عنده ممّا لا عدل له انّا
عفونا عن ذلک (بند ١١٤)
 
ص ٢٠٠
اين آيه مبارکه ناسخ حکم کتاب مبارک بيان است داير بر اينکه هر شيئی که در نوع
خود بی عديل و مثيل باشد بايد در ايّام ظهور من يظهره اللّه تقديم حضور حضرتش
گردد و در توضيح اين حکم حضرت اعلی می فرمايند که چون مظهر الهی را نظير و بديلی
نيست لذا هر شیء بی نظيری حقّاً متعلّق به او است مگر اينکه خود غير از اين حکم فرمايد
 -١٤٢فی الاسحار (بند ١١٥)
در باره توجّه به مشرق الاذکار در اسحار حضرت بهاءاللّه می فرمايند : اگر چه در
کتاب الهی ذکر اسحار شده ولکن در اسحار و طلوع فجر و بعد از طلوع فجر الی طلوع
آفتاب و دو ساعت هم بعد از آن لدی اللّه مقبول است (سؤال و جواب ، فقره ١٥) .
  -١٤٣قد زيّنت الالواح بطراز ختم فالق الاصباح الّذی ينطق بين السّموات و
الارضين (بند ١١٧)
حضرت بهاءاللّه مکرّراً اصالت تامّه آثار خويش را که کلّاً کلام الهی است
تأييد می فرمايند . بعضی از الواح مبارکه آن حضرت به اثر يکی از مهرهای مبارک
نيز مزيّن گرديده است . در صفحه ٤ مجلّد
 
ص ٢٠١
پنجم کتاب *(عالم بهائی)* تصوير سجع تعدادی از مهرهای مبارک گراور شده است .
  -١٤٤ليس للعاقل ان يشرب ما يذهب به العقل (بند ١١٩)
در آثار مبارکه مکرّراً شرب خمر و مسکرات ديگر تحريم گرديده و اثرات سوء آن در
افراد تصريح شده است . در يکی از الواح مبارکه حضرت بهاءاللّه می فرمايند :
ايّاکم ان تبدلوا خمر اللّه بخمر انفسکم لانّها يخامر العقل و يقلب الوجه عن وجه
اللّه العزيز البديع المنيع و انتم لا تتقرّبوا بها لانّها حرمت عليکم من لدی
الله العليّ العظيم . حضرت عبدالبهاء در توضيح اين آيه می فرمايند : استعمال
مسکرات به نصّ کتاب اقدس مذموم است خواه مسکرات قويّه و خواه مسکرات خفيفه و
مذمّتش اين است که عقل زائل گردد و سبب ضعف بنيه شود .
حضرت وليّ امراللّه در توقيعاتی که حسب الامر هيکل مبارک صادر گرديده بياناتی می
فرمايند دالّ بر اينکه اين حرمت فقط شامل شرب خمر نيست ، بلکه شامل هر چيزی است
که عقل را مختل سازد . به علاوه تصريح می فرمايند که استعمال الکل فقط بعنوان معالجه
 
ص ٢٠٢
طبّی مجاز است ، آن هم به شرطی که به تجويز اطبّای حاذق و سليم باشد که استعمالش
را برای معالجه امراض مخصوصی لازم دانند .
  -١٤٥توجّهوا الی من اراده اللّه الّذی انشعب من هذا الاصل القديم (بند ١٢١)
جمال مبارک در اين آيه مبارکه تلويحاً حضرت عبدالبهاء را وصيّ خويش قرار داده
به مؤمنين امر می فرمايند که به آن حضرت توجّه نمايند و در کتاب عهدی در تشريح
اين آيه چنين می فرمايند : مقصود از اين آيه مبارکه غصن اعظم بوده . "غصن اعظم"
از جمله القابی است که حضرت بهاءاللّه به حضرت عبدالبهاء عنايت فرمودند . (به
يادداشت های شماره ٦٦ و ١٨٤ نيز مراجعه شود .)
  -١٤٦حرّم عليکم السّؤال فی البيان (بند ١٢٦)
حضرت اعلی در کتاب بيان می فرمايند که سؤال از من يظهره اللّه جايز نيست مگر
آنکه از آنچه لايق به او است سؤال شود و کتباً تقديم گردد . به *(منتخبات آثار
حضرت نقطه اولی)* مراجعه شود . جمال اقدس ابهی با الغاء اين حکم اجازه فرمودند
که سؤالاتی را که مؤمنين لازم دانند عرضه دارند ولی بر عکس رجال قبل از
سؤالات بيهوده احتراز جويند .
 
ص ٢٠٣
 -١٤٧انّ عدّة الشّهور تسعة عشر شهراً فی کتاب اللّه (بند ١٢٧)
طبق تقويم بديع سال عبارت است از نوزده ماه نوزده روزه . ايّام زائده ( چهار روز
در سالهای معمولی و پنج روز در سالهای کبيسه ) بين ماههای هجدهم و نوزدهم سال
قرار دارد تا تقويم امری با تقويم شمسی توافق يابد . حضرت اعلی ماههای سال را به
بعضی از اسماء و صفات الهيّه تسميه فرمودند . روز اول سال يا نوروز طبق علم نجوم
مقارن است با اعتدال ربيعی ( به يادداشت شماره ٢٦ مراجعه شود ) . برای کسب
اطّلاعات بيشتردر باره تقويم امری و اسامی روزهای هفته و ماه به کتاب *(عالم
بهائی)* ، جلد هجدهم ، قسمت تقويم بهائی ، مراجعه شود .
  -١٤٨قد زيّن اوّلها بهذا الاسم المهيمن علی العالمين (بند ١٢٧)
حضرت اعلی در کتاب مبارک بيان فارسی اولين ماه سال را به نام بهاء تسميه
فرموده‌اند (يادداشت شماره ١٣٩) .
  -١٤٩قد حکم اللّه دفن الاموات (بند ١٢٨)
حضرت اعلی در کتاب مبارک بيان امر فرموده‌اند که اموات در
 
ص ٢٠٤
تابوتهائی از بلور يا حجر مصيقل دفن شود . حضرت وليّ امراللّه در توقيعی که حسب
الامر مبارک به انگليسی صادر گرديده می فرمايند که اين حکم مبيّن اين نکته است
که جسد انسان چون زمانی محلّ تجلّی روح ابدی انسانی بوده شايان احترام است .
به طور اختصار مواردی که در احکام دفن اموات نازل شده از اين قرار است : حمل
ميّت بيش از مسافت يک ساعت از محلّ وفات جايز نيست . جسد بايد در کفنی از حرير
يا کتان پيچيده شود . در انگشت شخص متوفّی بايد انگشتری قرار داده شود که اين
آيه روی آن منقوش باشد : قد بدئت من اللّه و رجعت اليه منقطعاً عمّا سواه و
متمسّکاً باسمه الرّحمن الرّحيم . تابوت بايد از بلور يا سنگ يا چوب محکم لطيف
باشد . صلات ميّت بايد قبل از دفن تلاوت گردد ( يادداشت شماره ١٠) . حضرت
عبدالبهاء و حضرت ولی امراللّه تأييد فرموده‌اند که اين احکام دالّ بر آن است که
سوزاندن اموات جايز نيست . صلات ميّت و انگشتر اختصاص به کسانی دارد که به حدّ
بلوغ يعنی به سنّ پانزده سالگی رسيده باشند (سؤال و جواب ، فقره ٧٠) .
در مورد تابوت ، مراد از حکم آن است که حتّی المقدور از مصالح پردوام ساخته شود
. از اين رو بيت العدل اعظم تصريح فرموده‌اند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر