ص ٧٠
کُر برسد از تغسيل يک وجه يا دو وجه تغيير نمی نمايد و در
استعمال آن بأسی نبوده و نيست و اگر يکی از اوصاف ثلاثه در
او ظاهر شود يعنی فی الجمله لون آب تغيير نمايد از مستعمل
محسوب است.
-٩٢سؤال : حدّ بلوغ شرعی در رساله مسائل فارسيّه سنه ١٥
تعيين شده. آيا زواج نيز مشروط به بلوغ است يا قبل از آن جايز.
جواب : چون در کتاب الهی رضايت طرفين نازل و قبل از بلوغ
رضايت و عدم آن معلوم نه در اين صورت زواج نيز به بلوغ
مشروط و قبل از آن جايز نه.
-٩٣سؤال : از صوم و صلات مريض.
جواب : به راستی می گويم از برای صوم و صلات عند اللّه
مقامی است عظيم ولکن در حين صحّت فضلش موجود و عند
تکسّر عمل به آن جايز نه. اين است حکم حقّ جلّ جلاله از
قبل و بعد. طوبی للسّامعين والسّامعات و العاملين و العاملات
الحمد للّه منزل الايات و مظهر البيّنات.
ص ٧١
-٩٤سؤال : از مساجد و صوامع و هياکل.
جواب : آنچه از مساجد و صوامع و هياکل که مخصوص ذکر حقّ
بنا شده ذکر غير دون او در آنها جايز نه. اين است از حدود الهی
و الّذی تجاوز انّه من المعتدين. بر بانی بأسی نبوده و نيست
چه که عمل او للّه بوده و به اجر خود رسيده و خواهد رسيد.
-٩٥سؤال : اسباب دکان که به جهت کسب و شغل لازم است بايد
حقوق اللّه از آنها داده شود يا آنکه حکم اسباب بيت را دارد.
جواب : حکم اثاث بيت بر آن جاری.
-٩٦سؤال : در باره تعويض و تبديل امانات از جنس به نقد و غيره
حفظاً عن التّضييع.
جواب : اينکه در باره امانات و تعويض آن حفظاً عن التّضييع
نوشتند در اين صورت تعويض جايز تعويضی که معادل آن را
برساند انّ ربّک هو المبيّن العليم و الامر القديم.
-٩٧سؤال : در تغسيل رجل شتا و صيف.
جواب : يک حکم دارد در هر دو آب فاتر ارجح است و در
استعمال آب بارد هم بأسی نه.
ص ٧٢
-٩٨و ديگر سؤال از طلاق نموده.
جواب : چون حقّ جلّ جلاله طلاق را دوست نداشته در اين
باب کلمه ای نازل نشده ولکن از اول فصل الی انتهای سنه
واحده بايد دو نفس مطّلع باشند او ازيد و هم شهداء. اگر در
انتها رجوع نشد طلاق ثابت. بايد حاکم شرعی بلد که از
جانب امنای بيت العدل است در دفتر ثبت نمايد. ملاحظه
اين فقره لازم است لئلّا يحزن به افئدة اولی الالباب .
-٩٩سؤال : در باره مشورت.
جواب : اگر در نفوس مجتمعه اولی اختلاف حاصل نفوس
جديده ضمّ نمائيد و بعد بحکم قرعه به عدد اسم اعظم يا
اقل يا اکثر از آن انتخاب نمائيد و مجدّد مشورت ما ظهر منه
هو المطاع و اگر هم اختلاف شد زيّن الاثنين بالثّلاث و خذ
الاقوی انّه يهدی من يشآء الی سوآء الصّراط.
-١٠٠سؤال : از ارث.
جواب : در باب ارث آنچه نقطه اولی روح ما سواه فداه به آن
امر فرموده اند همان محبوب است. آنچه از اولو القسمة
موجودند قسّموا بينهم اموالهم و ما دون آن بايد به ساحت
ص ٧٣
اقدس عرض شود. الامر بيده يحکم کيف يشآء. در اين
مقام در ارض سرّ حکمی نازل و قسمت نفوس مفقوده موقّتاً به
ورّاث موجوده راجع الی ان يحقّق بيت العدل. بعد از تحقّق
حکم آن ظاهر خواهد شد ولکن المهاجرين الّذين هاجروا فی
سنة الّتی فيها هاجر جمال القدم ميراثهم يرجع الی ورّاثهم .
هذا من فضل اللّه عليهم.
-١٠١سؤال : از حکم دفينه.
جواب : اگر دفينه يافت شود يک ثلث حقّ نفسی است که يافته
و دو ثلث ديگر را رجال بيت عدل در مصالح عموم عباد
صرف نمايند و اين بعد از تحقّق بيت عدل است و قبل از آن
به نفوس امينه در هر بلد و ديار راجع انّه لهوالحاکم الامر
العليم الخبير.
-١٠٢سؤال : از حقوق ملکی که منفعت از آن عايد نمی شود.
جواب : حکم اللّه آنکه ملکی که انتفاع آن مقطوع است يعنی
نفعی از آن حاصل نمی شود حقوق بر آن تعلّق نمی گيرد و انّه
لهو الحاکم الکريم.
ص ٧٤
-١٠٣سؤال : از آيه مبارکه " و البلدان الّتی طالت فيها اللّيالی و
الايّام فليصلّوا بالسّاعات الخ".
جواب : مقصود بلاد بعيده بوده، اين اقاليم طول و غير آن
ساعات قليله و اين خارج از حکم است.
-١٠٤در لوح ابا بديع اين آيه مبارکه نازل "انّا کتبنا لکلّ ابن خدمة
ابيه کذلک قدّرنا الامر فی الکتاب".
-١٠٥در لوحی از الواح نازل قوله تعالی "يا محمّد وجه قدم به تو
متوجّه و ترا ذکر می نمايد و حزب اللّه را وصيّت می فرمايد به
تربيت اولاد. اگر والد در اين امر اعظم که از قلم مالک قدم
در کتاب اقدس نازل شده غفلت نمايد حق پدری ساقط شود
و لدی اللّه از مقصّرين محسوب طوبی از برای نفسی که
وصايای الهی را در قلب ثبت نمايد و به او متمسّک شود انّه
يأمر العباد بما يؤيّدهم و ينفعهم و يقرّبهم اليه و هو الامر
القديم".
-١٠٦هواللّه تعالی شأنه العظمة و الاقتدار جميع انبيا و اوليا از
نزد حقّ جلّ جلاله مأمور بودهاند که اشجار وجود انسانی را
ص ٧٥
از فرات آداب و دانائی سقايه نمايند تا از کل ظاهر شود
آنچه که در ايشان به نفس ايشان من عند اللّه وديعه گذاشته
شده. هر درختی را ثمری مشهود چنانچه مشاهده می شود.
شجر بی ثمر لايق نار است و مقصود از آنچه فرمودهاند و
تعليم دادهاند حفظ مراتب و مقامات عالم انسانی بوده طوبی
از برای نفسی که در يوم الهی به اصول اللّه تمسّک جست و از
قانون حقيقی انحراف نجست. اثمار سدره وجود امانت و
ديانت و صدق و صفا و اعظم از کل بعد از توحيد حضرت
باری جلّ و عزّ مراعات حقوق والدين است. در جميع کتب
الهی اين فقره مذکور و از قلم اعلی مسطور ان انظر ما انزله
الرّحمن فی الفرقان قوله تعالی "و اعبدوا اللّه و لا تشرکوا به
شيئاً و بالوالدين احسانا" ملاحظه نمائيد احسان به والدين را
با توحيد مقترن فرموده طوبی لکلّ عارف حکيم يشهد و يری
و يقرء و يعرف و يعمل بما انزله اللّه فی کتب القبل و فی هذا
اللّوح البديع.
-١٠٧در لوحی از الواح نازل قوله تعالی "و درباره زکات هم امر
نموديم کما نزل فی الفرقان عمل نمايند".
ص ٧٦
تلخيص و تدوين حدود و احکام
فهرست مندرجات
جزوه تلخيص و تدوين حدود و احکام کتاب اقدس
الف - تعيين حضرت عبدالبهاء به عنوان جانشين
حضرت بهاءاللّه و مبيّن تعاليم مبارکه آنحضرت
- ١ توجّه به حضرت عبدالبهاء
- ٢ ارجاع امور به آن حضرت
ب - پيش بينی مؤسّسه ولايت امر
ج - مؤسّسه بيت العدل
د - احکام و حدود و خطابات نصحيّه
- ١ صلات
- ٢ صوم
- ٣ احکام احوال شخصيّه
- ٤ ساير احکام و حدود و خطابات نصحيّه
ه - تذکّرات و عتابها و انذارات مخصوصه
و - مواضيع متفرقه
ص ٧٧
جزوه تلخيص و تدوين حدود و احکام
الف - تعيين حضرت عبدالبهاء بعنوان جانشين
حضرت بهآءاللّه و مُبيّن تعاليم مبارکه آن حضرت
- ١ اهل بهاء مأمورند که به "من اراده اللّه الّذی
انشعب من هذا الاصل القديم." توجّه نمايند.
- ٢ اهل بهاء مأمورند آنچه ازآثار مبارکه را که از درکش
عاجزند به "الفرع المنشعب مِن هذا الاصل القويم"
رجوع کنند .
ب - پيش بينی مؤسّسه ولايت امر
ج - مؤسّسه بيت العدل
- ١ بيت العدل به نصّ صريح تأسيس گرديده .
- ٢ وظايف آن مؤسّسه تعيين شده .
- ٣ واردات آن مؤسّسه مشخّص گرديده .
د - احکام و حدود و خطابات نصحيّه
- ١ صلات
١-١ مقام عظيم صلات در امر بهائی .
ص ٧٨
١-٢ قبله :
١-٢-١ حضرت اعلی "من يظهره اللّه "
را قبله قرار دادهاند .
١-٢-٢ حضرت بهاءاللّه قرار حضرت اعلی را
تأييد فرمودهاند .
١-٢-٣ حضرت بهاءاللّه مقرّر فرمودهاند که
قبله اهل بهاء بعد از صعود مقرّ
استقرار عرش مبارک باشد .
١-٢-٤ وجوب توجّه به قبله حين
اداء صلات .
١-٣ وجوب صلات بر رجال و نساء پس از بلوغ به
سنّ پانزده سالگی .
١-٤ کسانی که از اداء صلات معافند:
١-٤-١ بيماران
١-٤-٢ نفوسی که سنّشان از هفتاد متجاوز است .
١-٤-٣ نسوان در حين عادت ماهيانه به شرط آنکه
وضو گرفته و آيه مخصوصی را که نازل
گشته ٩٥ مرتبه در روز تکرار نمايند .
١-٥ صلات بايد به صورت فردی ادا گردد .
١-٦ انتخاب يکی از سه صلات مجاز است .
ص ٧٩
١-٧ مقصد از( صبح ) و ( حين زوال ) و ( اصيل ) مربوط به
تعيين اوقات نمازهای روزانه از اين قرار است :
صبح : از طلوع آفتاب تا ظهر
زوال : از ظهر تا غروب
اصيل : از غروب تا دو ساعت از شب گذشته
١ - ٨ اداء صلات اولی ( صلات کبير ) يک بار در ٢٤ساعت
کافی است .
١ -٩ اداء صلات صغير در حال قيام اولی و احب است .
١ -١٠ وضو :
١-١٠-١ قبل از صلات بايد وضو گرفته شود .
١-١٠-٢ برای هر صلات تجديد وضو لازم است .
١-١٠-٣ اگر حين ظهر دو نماز خوانده شود
يک وضو برای هر دو کافی است .
١-١٠-٤ هر گاه آب فراهم نباشد يا استعمال
آب برای دست يا صورت مضرّ باشد آيه
مخصوصی نازل شده که بايد پنج مرتبه
تکرار گردد .
١-١٠-٥ در صورت برودت شديد هوا استفاده از آب
گرم توصيه شده است .
ص ٨٠
١-١٠-٦ هر گاه برای امر ديگری وضو گرفته شده
باشد تجديد آن قبل از اداء نماز لازم نه .
١-١٠-٧ وضو ضرورت دارد حتّی اگر قبلاً استحمام
شده باشد .
١-١١ تعيين اوقات صلات :
١-١١-١ برای تعيين وقت اتّکال به ساعت جايز است .
١-١١-٢ در اقاليم واقعه در مناطق بعيده نيم
کره شمالی يا جنوبی که طول مدّت روز
و شب تفاوت بسيار دارد بدون توجّه به
طلوع و غروب آفتاب بايد به ساعات
و مشاخص اتّکال شود .
١-١٢ در موارد نا امنی خواه در سفريا حضر در ازاء
هر صلاتی که فوت شود بايد يک بار سجده کرد
و آيه مخصوصی را تلاوت نمود و بعد از اتمام
سجود آيه مخصوص ديگری را هيجده مرتبه تکرار کرد .
١-١٣ نماز جماعت جز در مورد صلات ميّت نهی شده است .
١-١٤ تلاوت صلات ميّت بطور کامل واجب است جز در
ص ٨١
مواردی که از حاضرين کسی قادر بر قرائت نباشد .
در اين صورت بايد تکبيرات و اذکار شش گانه
مخصوص صلات ميّت تکرار شود .
١-١٥ صلات نه رکعتی که در کتاب اقدس به آن اشاره شده
با نزول سه صلات کبير و وسطی و صغير منسوخ
گرديده است .
١-١٦ صلات آيات منسوخ گشته و به جای آن آيه ای
مخصوص نازل گرديده که تلاوتش واجب نيست .
١-١٧ مو و سمور و استخوان و امثال آن
مُبطل صلات نيست .
- ٢ صوم
٢-١ مقام عظيم صوم در امر بهائی .
٢-٢ ماه صيام با خاتمهايّام هاء شروع و
به عيد نوروز ختم ميشود .
٢-٣ امساک از اکل و شرب از طلوع تا غروب
آفتاب واجب است .
٢-٤ صوم بر رجال و نساء بعد از رسيدن
به سنّ بلوغ يعنی پانزده سالگی واجب است .
ص ٨٢
٢-٥ کسانی که از صوم معافند:
٢-٥-١ مسافرين :
٢-٥-١-١ مشروط براينکه سفر بيش از ٩
ساعت به طول انجامد .
٢-٥-١-٢ کسانی که پياده سفر می کنند به
شرط اينکه بيش از دو ساعت طيّ
طريق کنند .
٢-٥-١-٣ کسانی که در محلی کمتر از ١٩
روز اقامت کنند .
٢-٥-١-٤ کسانی که به قصد اقامت نوزده روز
يا بيشتر در محلّی وارد شوند فقط
برای سه روز اول بعد از ورود از
روزه گرفتن معافند .
٢-٥-١-٥ کسانی که درايّام صيام به خانه
خود مراجعت می کنند از روز ورود
بايد صائم گردند .
٢-٥-٢ بيماران .
٢-٥-٣ نفوسی که سنّشان متجاوز از
هفتاد سال است .
ص ٨٣
٢-٥-٤ زنان باردار .
٢-٥-٥ زنان مرضع .
٢-٥-٦ زنان در موقع عادت ماهيانه مشروط بر
اينکه وضو گرفته آيه مخصوصه را
٩٥ مرتبه در روز تلاوت نمايند .
٢-٥-٧ شاغلين به مشاغل شاقّه "ولکن
در آن ايام قناعت و سترلاجل
احترام حکم اللّه و مقام صوم
اولی و احبّ"
٢-٦ صوم جهت نذر و عهد در غير شهرالعلاء جائز
است "ولکن حق جلّ جلاله دوست داشته که
عهد و نذر در اموری که منفعت آن به
عباداللّه می رسد واقع شود" .
-٣ احکام احوال شخصيّه
٣-١ ازدواج:
٣-١-١ نکاح از مندوبات است يعنی قويّاً توصيه
شده ولی از واجبات نيست .
٣-١-٢ تعدّد زوجات نهی شده است .
٣-١-٣ شرط جواز ازدواج آن است که طرفين به
ص ٨٤
ص ٨٤
سنّ بلوغ شرعی يعنی پانزده سالگی رسيده
باشند .
٣-١-٤ ازدواج مشروط به رضايت طرفين و ابوين
ايشان است خواه زوجه با کره باشد يا نباشد .
٣-١-٥ قرائت آيه مخصوصه که مشعر بر
رضايت به اراده الهی است بر هر دو
فرض است .
٣-١-٦ ازدواج با نا مادری و نا پدری حرام است .
٣-١-٧ کلّيه مسائل مربوط به ازدواج با اقارب
به بيت العدل راجع است .
٣-١-٨ ازدواج با غير بهائی جايز است .
٣-١-٩ نامزدی:
٣-١-٩-١ دوران نامزدی نبايد از ٩٥روز
تجاوز کند.
٣-١-٩-٢ نامزد شدن با دختری که به سنّ
بلوغ نرسيده باشد جايز نيست .
٣-١-١٠ مهريّه:
٣-١-١٠-١ تحقّق ازدواج معلّق به اداء
مهر است .
ص ٨٥
٣-١-١٠-٢ ميزان مهر ١٩مثقال طلای خالص
برای اهل مدن و ١٩ مثقال نقره
برای اهل قری است بر حسب محلّ
سکونت دائمی زوج نه زوجه .
٣-١-١٠-٣ تجاوز از ٩٥مثقال حرام است .
٣-١-١٠-٤ احسن و اولی آنکه زوج در پرداخت
مهر به ١٩ مثقال نقره قناعت نمايد .
٣-١-١٠-٥ اگر پرداخت مهر کلّا ممکن نباشد
صدور قبض مجلس جايز است .
٣-١-١١ بعد از قرائت آيتين و اعطاء
مهريّه اگر يکی از طرفين
قبل از زفاف نسبت به ديگری
کُره حاصل نمود دوران تربّص
قبل از طلاق لازم نيست و اخذ
مهريّه نيز از زوجه جايز نه .
٣-١-١٢ زوج بايد هنگام سفر ميقاتی برای مراجعت
تعيين نمايد واگر به عذر موجّهی از
مراجعت در موعد مقرّر ممنوع شد بايد
زوجه خود را مطّلع سازد و کمال جهد
مبذول دارد که مراجعت کند و اگر زوج هيچ
ص ٨٦
يک از اين دو شرط را اجرا نکرد زوجه بايد
نه (٩) ماه صبر کند و بعد می تواند با
ديگری ازدواج نمايد ولکن صبر و انتظار
اولی است . هر گاه خبر موت يا قتل زوج به
زوجه رسد و اين مطلب به شيوع يا اظهار
عدلين ثابت شود ازدواج مجدّد زوجه پس از
انقضاء نه (٩) ماه جايز است .
٣-١-١٣ اگر زوج با وقوف به حکم کتاب
اقدس بسفر رود بدون آنکه
زوجه را از ميقات مراجعت مطّلع
کند زوجه ميتواند بعد از يک
سال انتظار ازدواج نمايد.
امّا اگر زوج از حکم الهی
آگاه نباشد زوجه بايد صبر کند
تا خبری از زوج برسد.
٣-١-١٤ اگر بعد از اداء مهر بر زوج
معلوم شود که زوجه باکره
نيست زوج ميتواند اعاده
مهريّه و مصارف را مطالبه نمايد .
٣-١-١٥ اگر ازدواج مشروط به بکارت
زوجه شده و فساد شرط مشاهده
شود فساد شرط سبب فساد مشروط
است . در اين صورت اعاده
ص ٨٧
مهريّه و مطالبه مخارج و ابطال ازدواج
جايز است ولکن اگر "در اين مقام ستر و عفو
شامل شود عنداللّه سبب اجر
عظيم است"
٣-٢ طلاق :
٣-٢-١ امر طلاق مؤکّداً مکروه و مبغوض است.
٣-٢-٢ در صورت بروز کُره و کدورت از يکی
از زوجين وقوع طلا ق جايز امّا
موکول به يک سال تمام تربّص
است و شروع و اختتام سنه تربّص
بايد به گواهی دو نفر شاهد يا
بيشتر برسد و امر طلاق را بايد
حاکم شرعی بلد که از جانب امنای
بيت عدل مأمور است در دفتر
ثبت نمايد " . " اقتران مرء
با مرئه در ايّام اصطبار حرام
است و اگر کسی مرتکب شود بايد
استغفار کند و ١٩ مثقال ذهب به
بيت العدل جزای عمل برساند " .
٣-٢-٣ بعد از وقوع طلاق ادامه دوره
تربّص ضرورت ندارد .
٣-٢-٤ اگر قرار شود زوجه به علّت فعل
منکر مطلّقه شود نفقه در ايّام
تربّص به او تعلّق نمی گيرد .
ص ٨٨
٣-٢-٥ ازدواج مجدّد زوج با زوجه مطلّقه
جايز مشروط بر اينکه زوجه مزبور
با ديگری ازدواج نکرده باشد و الّا
بايد ابتدا از شوهر دوم طلاق بگيرد
تا بتواند با شوهر اول ازدواج کند .
" ٣-٢-٦ اگر در ايّام اصطبار الفت
به ميان آيد حکم زواج ثابت" .
اگر بعد از آشتی مجدّداً کُره
حاصل و تقاضای طلاق شود تجديد
سنه تربّص لازم است.
٣-٢-٧ اگر در حين سفر ما بين زوج و
زوجه اختلاف حاصل شود زوج بايد
زوجه را به مقرّ خود برساند يا به
دست امينی بسپارد که او را به مقرّ
خود برساند و شوهر بايد مخارج سفر
و نفقه يک سال تمام زن را بپردازد .
٣-٢-٨ اگر زوج قصد جلای وطن کند و زوجه
راضی به همراهی نباشد و اصرار
در طلاق ورزد سال اصطبار ازيوم
مفارقت شروع خواهد شد چه در حين
تدارک سفر باشد يا موقع عزيمت .
ص ٨٩
٣-٢-٩ حکم اسلام در مورد کيفيّت ازدواج
مجدّد زوج با زوجه مطلّقه نهی
شده است .
٣-٣ ارث :
٣-٣-١ طبقاتی که ارث می برند :
٣-٣-١-١ اولاد ١٠٨٠سهم از ٢٥٢٠سهم .
٣-٣-١-٢ زوج يا زوجه ٣٩٠سهم از ٢٥٢٠سهم .
٣-٣-١-٣ پدر ٣٣٠سهم از ٢٥٢٠سهم .
٣-٣-١-٤ مادر ٢٧٠سهم از ٢٥٢٠سهم .
٣-٣-١-٥ برادر ٢١٠سهم از ٢٥٢٠سهم .
٣-٣-١-٦ خواهر ١٥٠سهم از ٢٥٢٠سهم .
٣-٣-١-٧ معلّم ٩٠سهم از ٢٥٢٠سهم .
٣-٣-٢ حضرت بهاءاللّه سهم اولاد را که حضرت
اعلی تعيين فرموده بودند مضاعف و در
عوض به طور مساوی از سهام ساير
طبقات ورّاث کسر فرموده اند .
٣-٣-٣سهم اولاد در شرايط خاص :
٣-٣-٣-١ اگر متوفّی ذرّيه نداشته باشد
سهم اولاد به بيت العدل راجع است تا
ص ٩٠
جهت ايتام و ارامل و امور خيريّه
صرف شود .
٣-٣-٣-٢ در صورتيکه پسر شخص متوفّی
وفات يافته و از او ذرّيه ای
باقی باشد، ذريّه مذکور سهم
پدر شان را به ارث می برند ولی
اگر دختر متوفّی در گذشته و از
او ذرّيهای باقی مانده باشد
سهم مادرشان بايد طبق حکم
کتاب اقدس به هفت طبقه مصرّح
در کتاب تقسيم شود .
٣-٣-٤ اگر از متوفّی ذريّه موجود ولی
ساير طبقات ورّاث کلّاً يا بعضاً
موجود نباشد دو ثلث سهم طبقات
مفقوده به ذريّه و ثلث آن به
بيت العدل راجع است .
٣-٣-٥ اگر از طبقات مصرّحه در کتاب
کسی باقی نباشد دو ثلث از
ارثيّه به اولاد برادر و خواهر
متوفّی و در صورت فقدان
آنها سهم مذکور به عمّه و خاله و
دائی و عمو راجع است و اگر آنها
در قيد حيات نباشند به
ص ٩١
فرزندان آنان می رسد و در هر حال
ثلث باقيمانده به بيت العدل راجع است .
٣-٣-٦ اگر هيج يک از ورّاث فوق الذّکر
موجود نباشند تمام ما ترک به
بيت العدل راجع می گردد.
٣-٣-٧ دار مسکونه و البسه مخصوصه
پدر فوت شده به ذرّيه ذکور
راجع ميشود نه بذرّيه اناث .
اگر بيوت مسکونه متعدّد باشد
اعلی و اشرف آن به ذرّيه ذکور
تعلّق می يابد و ساير بيوت و
ماترک شخص متوفّی بين ورّاث
تقسيم می شود. اگر ذرّيه ذکور
نداشته باشد دو ثلث دار مسکونه
والبسه مخصوصه اش به ذرّيه
اناث و يک ثلث به بيت العدل
راجع می گردد. در مورد
ما ترک مادر ، البسه مستعمله
وی بايد بالسّويّه بين دخترانش
تقسيم شود و اگر دختری
از وی باقی نمانده باشد البسه
غير مستعمله و جواهرات و املاک
مشارٌاليها بايد بين ورّاث او
تقسيم گردد، همچنين البسه مستعمله .
ص ٩٢
٣-٣-٨ اگر اولاد شخص متوفّی صغير باشد
سهمشان بايد برای تجارت و
اقتراف بشخص امينی و يا شرکتی
سپرده شود تا اولاد مزبور به سنّ
بلوغ برسند . سهمی از منافع
حاصله بايد به شخص امين يا
امناء مذکور تخصيص داده شود.
٣-٣-٩ ما ترک متوفّی نبايد بين
ورّاث تقسيم شود مگر بعد از
اداء حقوق اللّه و تأديه
ديون متوفّی و مصارف تشييع و
تدفين ميّت به عزّت و احترام.
٣-٣-١٠ در صورتی که برادر متوفّی برادر
ابی باشد سهم کامل مذکور در
کتاب به او تعلّق می گيرد امّا اگر
از پدر جدا باشد فقط
دو ثلث سهم مذکور باو تعلّق
می گيرد و ثلث بقيّه به بيت
العدل راجع است. اين حکم درباره
خواهر متوفّی نيز جاری است.
٣-٣-١١ در مواردی که برادران و خواهران
ابی و امّی حيات داشته باشند
برادران و خواهران امّی سهمی
از ارثيّه نمی برند.
ص ٩٣
٣-٣-١٢ معلّم غير بهائی ارث نمی برد و اگر
معلّم متعدّد باشد سهم معلّم بالسّويّه
ميانشان قسمت می شود .
٣-٣-١٣ ورثه غير بهائی از ارث سهم
نمی برند.
٣-٣-١٤ هر آنچه زوج به نام زوجه اش خريده باشد
بايد جزء ما يملک زوج محسوب و بين ورّاث
قسمت شود مگر البسه مستعمله و جواهرات
و غير آن که به اثبات معلوم شده باشد
که زوج به زوجه بخشيده است .
٣-٣-١٥ هر شخصی مختار است هر نوع
می خواهد وصيّت نامه نوشته
مايملک خود را تقسيم کند،
مشروط بر آنکه قراری برای اداء
حقوق اللّه و پرداخت ديون خود
داده باشد.
-٤ ساير احکام و حدود و خطابات نصحيّه
٤-١ احکام و حدود متفرقه :
٤-١-١ حجّ
٤-١-٢ حقوق اللّه
ص ٩٤
٤-١-٣ اوقاف
٤-١-٤ مشرق الاذکار
٤-١-٥ امتداد دور بهائی
٤-١-٦ اعياد بهائی
٤-١-٧ ضيافت نوزده روزه
٤-١- ٨ سال بهائی
٤-١-٩ ايّام زائده بر شهور (ايّام هاء)
٤-١-١٠ سنّ بلوغ
٤-١-١١ دفن اموات
٤-١-١٢ اشتغال به صنعت و اقتراف
که از واجبات است و نفس عبادت محسوب
٤-١-١٣ اطاعت از حکومت
٤-١-١٤ تعليم و تربيت اطفال
٤-١-١٥ نوشتن وصيّت نامه
٤-١-١٦ زکات
٤-١-١٧ ذکر اسم اعظم ٩٥مرتبه در روز
٤-١-١٨ شکار حيوانات
٤-١-١٩ استخدام دوشيزگان
٤-١-٢٠ پيدا کردن مال گمشده
ص ٩٥
٤-١-٢١ حکم دفينه
٤-١-٢٢ تبديل و تعويض امانات
٤-١-٢٣ قتل غير عمد
٤-١-٢٤ تعريف شاهد عادل
٤-١-٢٥ مناهی :
٤-١-٢٥-١ تأويل کلمات الهی
٤-١-٢٥-٢ خريد و فروش برده
٤-١-٢٥-٣ حمل رياضات
٤-١-٢٥-٤ رهبانيّت
٤-١-٢٥-٥ تکدّی
٤-١-٢٥-٦ حرفه پيشوائی مذهبی
٤-١-٢٥-٧ ارتقاء بر منابر
٤-١-٢٥-٨ دست بوسی
٤-١-٢٥-٩ اقرار به معاصی نزد خلق
٤-١-٢٥-١٠ تعدّد زوجات
٤-١-٢٥-١١ شرب مسکرات
٤-١-٢٥-١٢ شرب افيون
٤-١-٢٥-١٣ قمار
٤-١-٢٥-١٤ حرق عمدی
ص ٩٦
٤-١-٢٥-١٥ زنا
٤-١-٢٥-١٦ قتل عمدی
٤-١-٢٥-١٧ سرقت
٤-١-٢٥-١٨ روابط جنسی بين دو نفر هم جنس
٤-١-٢٥-١٩ صلات جماعت مگر برای ميّت
٤-١-٢٥-٢٠ ظلم به حيوانات
٤-١-٢٥-٢١ بطالت و کسالت
٤-١-٢٥-٢٢ غيبت
٤-١-٢٥-٢٣ تهمت و افتراء
٤-١-٢٥-٢٤ حمل سلاح جز در مواقع ضرورت
٤-١-٢٥-٢٥ دخول در خزينه حمّامهای ايرانی
٤-١-٢٥-٢٦ دخول در بيت ديگری بدون اذن صاحب خانه
٤-١-٢٥-٢٧ ضرب و جرح
٤-١-٢٥-٢٨ نزاع و جدال
٤-١-٢٥-٢٩ ذکر گفتن در کوچه و بازار
٤-١-٢٥-٣٠ فروبردن دست در ظرف غذا
٤-١-٢٥-٣١ تراشيدن موی سر
٤-١-٢٥-٣٢ تجاوز موی سر از حدّ بنا گوش
ص ٩٧
٤-٢ نسخ احکام و حدودی که در شرايع قبل
وارد گشته:
٤-٢-١ محو کتب
٤-٢-٢ حرمت پوشيدن حرير
٤-٢-٣ حرمت استعمال ظروف طلا و نقره
٤-٢-٤ محدوديّت سفر
٤-٢-٥ تقديم هدايای لا عدل له به شارع امر الهی
٤-٢-٦ حرمت سؤال از شارع امر
٤-٢-٧ حرمت ازدواج مجدّد با زوجه مطلّقه قبلی
٤-٢-٨ جريمه ايراد حزن بر همسايه
٤-٢-٩ حرمت موسيقی
٤-٢-١٠ محدود ساختن آزادی نفوس در طرز لباس
پوشيدن و لحيه گذاشتن
٤-٢-١١ عدم طهارت اشياء و ملل مختلفه
٤-٢-١٢ عدم طهارت ماء نطفه
٤-٢-١٣ عدم طهارت اشياء معيّنه برای
سجود بر آنها
٤-٣ خطابات نصحيّه متفرقه :
٤-٣-١ معاشرت با پيروان جميع
اديان با روح و ريحان
٤-٣-٢ احترام والدين
ص ٩٨
٤-٣-٣ انسان بايد آنچه را بر خود روا
نمی دارد بر ديگران نپسندد
٤-٣-٤ تبليغ و ترويج امراللّه بعد از
صعود جمال اقدس ابهی
٤-٣-٥ نصرت قائمين بر خدمت امر
٤-٣-٦ عدم انحراف از نصوص و منع
متابعت از نفوسی که به غير
ماانزله اللّه تکلّم می نمايند
٤-٣-٧ رجوع به نصوص مبارکه در
صورت بروز اختلاف
٤-٣-٨ غور و تعمّق در آيات و تعاليم الهی
٤-٣-٩ عدم تمسّک به ظنون و اوهام
٤-٣-١٠ تلاوت آيات الهی در هر صبح و شام
٤-٣-١١ تلاوت آيات با لحن خوش
٤-٣-١٢ تعليم اولاد به تلاوت آيات
به الحان خوش در مشرق الاذکار
٤-٣-١٣ تحصيل علوم و فنون نافعه
به عالم انسانی
٤-٣-١٤ مشورت در امور
٤-٣-١٥ اجتناب از رأفت و مساهله در اجرای اوامر
الهی
ص ٩٩
٤-٣-١٦ استغفار از معاصی به ساحت قدس الهی
٤-٣-١٧ احراز فضيلت در اثر قيام به اعمال حسنه :
٤-٣-١٧-١ صداقت
٤-٣-١٧-٢ امانت
٤-٣-١٧-٣ وفا
٤-٣-١٧-٤ تقوی و خشيت اللّه
٤-٣-١٧-٥ عدل و انصاف
٤-٣-١٧-٦ حکمت
٤-٣-١٧-٧ ادب
٤-٣-١٧-٨ مهمان نوازی
٤-٣-١٧-٩ استقامت
٤-٣-١٧-١٠ انقطاع
٤-٣-١٧-١١ تسليم و رضا به اراده الهی
٤-٣-١٧-١٢ احتراز از فتنه و فساد
٤-٣-١٧-١٣ اجتناب از ريا
٤-٣-١٧-١٤ احتراز از کبر و غرور
٤-٣-١٧-١٥ احتراز از حميّت جاهليّه
٤-٣-١٧-١٦ احتراز از افتخار بر ديگران
٤-٣-١٧-١٧ اجتناب از مجادله در قول
ص ١٠٠
٤-٣-١٧-١٨ احتراز از هوای نفس
٤-٣-١٧-١٩ شکيبائی در مصائب و بلايا
٤-٣-١٧-٢٠ عدم تعرّض به اوليای امور
٤-٣-١٧-٢١ اجتناب از غيظ
٤-٣-١٧-٢٢ مقابله به رفق
٤-٣-١٨ اجتناب از تفرقه و تمسّک تامّ به
اتّحاد
٤-٣-١٩ مراجعه به طبيب حاذق هنگام بيماری
٤-٣-٢٠ اجابت دعوت به ولائم
٤-٣-٢١ مودّت به ذوی القربای شارع امر
٤-٣-٢٢ تحصيل السنه مختلفه برای
تبليغ امراللّه
٤-٣-٢٣ تعمير ديار و بلاد در سبيل
اعزاز امراللّه
٤-٣-٢٤ مرمّت و حفاظت مقامات متبرّکه
منسوب به دو شارع مقدّس امراللّه
٤-٣-٢٥ تمسّک به لطافت و پاکيزگی :
٤-٣-٢٥-١ شستن پا
٤-٣-٢٥-٢ استعمال عطريّات
٤-٣-٢٥-٣ استحمام در ماء بکر
٤-٣-٢٥-٤ تقليم اظفار ( چيدن ناخن )
٤-٣-٢٥-٥ شستن اشياء ملوّث در آب پاک
ص ١٠١
٤-٣-٢٥-٦ پاکيزگی لباس
٤-٣-٢٥-٧ تجديد اسباب بيت
ه - تذکّرات و عتابها و انذارات مخصوصه خطاب به :
-١ عموم اهل عالم
-٢ معشر ملوک
-٣ معشر علماء دين
-٤ امراء امريکا و رؤساء جمهور آن
-٥ ويلهلم اول ، پادشاه پروس
-٦ فرانسوا ژوزف امپراطور اطريش
-٧ اهل بيان
-٨ اعضاء پارلمانهای عالم
و - مواضيع متفرّقه :
-١ عظمت و جلال امر بهائی
-٢ مقام منيع شارع امر
-٣ اهميت عظمای کتاب مستطاب اقدس
-٤ عصمت کبری
-٥ ملازمه لاينفکّ دو فريضه عرفان مظهر امر و اتّباع
ص ١٠٢
احکام و اوامر او
-٦ هدف غائی تحصيل علوم عرفان حضرت معلوم است
-٧ طوبی از برای نفوسی که به حقيقت " انّه
لايسئل عمّا يفعل" عارفند .
-٨ اضطراب و تزلزل انظمه عالم در اثر سطوت نظم اعظم
-٩ اختيار لسانی از السنه و خطّی از خطوط برای
اهل عالم که يکی از دو علامت بلوغ
عالم انسانی است
-١٠ بيانات حضرت اعلی در باره ظهور "من
يظهرهاللّه "
-١١ پيشگوئی از مخالفت و مقاومت با امر الهی
-١٢ ستايش از سلطانی که به شرف ايمان فائز
گردد و به خدمت امر اللّه قيام کند .
-١٣ عدم ثبات امور بشری
-١٤ معنی و مفهوم حرّيت حقيقی
-١٥ ارزش اعمال منوط و معلّق به قبول حقّ است
-١٦ اتّباع اوامر و احکام " حبّاً لجماله "
-١٧ اهميّت تمسّک به اسباب
-١٨ ستايش از " علماء فی البهاء "
-١٩ وعده مغفرت به ميرزا يحيی در صورت توبه و ندامت
-٢٠ خطاب به ارض طاء (طهران )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر