۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

آفرینش


موضوع آفرینش و خلقت کائنات و از همه مهمتر خلقت انسان یکی از مسائلی است که در تمام کتب آسمانی به آن اشاره شده و شاید بتوان گفت از جمله موضوعاتی است که همه ادیان سلف در مورد آن اتفاق نظر دارند و تنها در نوع بیان داستان با یکدیگر مخالف هستند.

داستان بر اساس تورات : «خداوند يهوه پس آدم را از خاك زمين بسرشت و در بينى وى روح حيات دميد و آدم نفس زنده شد». (سفر پيدايش، باب دوم، ۷).
سپس در شرح آفرينش زن ادامه مى دهد: «خداوند يهوه چنين گفت: نيكو نيست كه آدم تنها باشد. من مى خواهم كه براى او ياورى بسازم تا نظير او باشد» (همانجا، ۱۸). «و خداوند يهوه خوابى گران بر آدم مستولى گردانيد تا بخفت سپس يكى از دنده هايش را گرفت و گوشت در جايش پر كرد. خداوند يهوه با دنده اى كه از آدم برداشته بود، زنى ساخت و پيش آدم برد. و آدم گفت: همانا اين است استخوانى از استخوانهايم و گوشتى از گوشتم. پس بايد كه او «ايشه» ناميده شود (در مقابل «ايش» به معنى مرد). زيرا كه از مرد (ايش) گرفته شده است. از اين جهت است كه مرد پدر و مادرش را ترك مى كند و به زن خود مى پيوندد و هر دو به يك گوشت۱ (بدن) مبدل مى شوند». (همانجا، ۲۱-۲۴)
به اين ترتيب، پيوند زناشويى و يكى شدن زن و مرد با ساخته شدن زن از وجود مرد توجيه مى شود و وقتى قرار شد اين دو صاحب فرزند شوند و نسل آدميان از آنها ادامه يابد، «آدم زن خود را حوا نام نهاد زيرا كه او مادر همه زندگان شد» (همانجا، باب سوم، ۲۰). و از آن دو، دو جفت زن و مرد به وجود آمدند و به اين ترتيب، نسل بشر ادامه يافت.

داستان بر اساس انجیل : در دين مسيح، روايت تازه اى از آفرينش انسان ذكر نشده است و اصولاً آغاز انجيل با داستان هاى زادن عيسى و يحيى است و ديگر به قديم تر پرداخته نشده است. چرا كه دين مسيح در ادامه دين يهود آمده بود و اصطلاح عهد عتيق براى تورات و عهد جديد براى انجيل ساخته مسيحيان است براى نشان دادن اين تداوم. در انجيل يوحنا به صراحت ذكر شده است: «شريعت به وسيله موسى عطا شد اما فيض و راستى به وسيله عيسى مسيح رسيد» (باب اول، ۱۷).
از اين رو، داستان آفرينش انسان نزد مسيحيان همان است كه در تورات نقل شده است.

داستان بر اساس قرآن : در روايات اسلامى، اين داستان با همين شكل آمده است. اما قرآن هيچگاه وارد جزئيات داستان نمى شود. براى مثال، در آيه ی "يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بث منهما رجالاً كثيراً و نسآءً ..." «اى مردم، از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را هم از او پديد آورد و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكند...» (سوره نساء) اشاره به همه فرزندان بشر دارد که از يك نياى مشترك به وجود آمده باشند و مختص دين اسلام نيست و همين طور در آيات ۶ از سوره زُمَر و ۱۸۹ از سوره اعراف به اشاره درمى يابيم كه حوا از آدم به وجود آمده است و در آياتى چون ۵۹ از سوره آل عمران، ۶۱ از سوره اسراء و ۱۲ از سوره اعراف به آفرينش آدمى از گل اشاره شده است.
"و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبليس قال ءأسجد لمن خلقت طيناً " «و چنين بود كه به فرشتگان گفتيم بر آدم سجده بريد، آنگاه همه سجده بردند، جز ابليس كه گفت آيا بر كسى سجده برم كه [او را] از گل آفريده اى؟» (سوره اسراء، ۶۱).

((مطالب فوق برگرفته از مقاله آفرینش انسان نوشته آرزو رسولى می باشد))

پس از این موارد اشاره به داستان مار و خوردن سیب ممنوعه توسط آدم و حوا می شود که به خاطر سرپیچی از فرمان خداوند آنها از بهشت رانده می شوند تا در زمین زندگی کنند. و تمامی ادیان معتقد هستند نسل بشر از همین 2 انسان به وجود آمده است.


بینش بهایی:
حضرت عبدالبها در مفاوضات چنین می فرمایند:

اين حکايت را اگر بمعنی ظاهر عبارات مصطلح بين عوام گيريم در نهايت غرابت است و عقل در قبول و تصديق و تصوّر آن معذور زيرا چنين ترتيب و تفصيل و خطاب و عتاب از شخص هوشمندی مستبعد است تا چه رسد بحضرت الوهيّت الوهيّتی که اين کون نامتناهی را در اکمل صورت ترتيب داده و اين کائنات نامتناهيه را در نهايت نظم و اتقان و کمال آراسته . قدری تفکّر لازم اگر ظواهر اين حکايترا بشخص عاقلی نسبت دهند البتّه عموم عقلا انکار کنند که اين ترتيب و وضع يقيناً از شخص عاقل صدور نيابد . لهذا اين حکايت آدم و حوّا و تناول شجره و خروج از جنّت جميعاً رموز است و از اسرار الهيّه و معانی کلّيّه و تأويل بديعه دارد و جز محرمان راز و مقرّبين حضرت بی نياز واقف آن اسرار نه . لهذا اين آيات تورات معانی متعدّده دارد يک معنی از معانی آنرا بيان کنيم و گوئيم مقصد از آدم روح آدم است و از حوّا نفس آدم زيرا در بعضی مواضع از کتب الهيّه که ذکر اناث ميشود مقصد نفس انسانيست . و مقصد از شجره خير و شرّ عالم ناسوتيست زيرا جهان روحانی الهی خير محض است و نورانيّت صرفه امّا در عالم ناسوتی نور و ظلمت و خير و شرّ حقايق متضادّه موجود . و مقصد از مار تعلّق بعالم ناسوتيست آن تعلّق روح بعالم ناسوتی سبب شد که نفس و روح آدم را از عالم اطلاق بعالم تقييد دلالت کرد و از ملکوت توحيد بعالم ناسوت متوجّه نمود و چون روح و نفس آدم بعالم ناسوت قدم نهاد از جنّت اطلاق خارج گشت در عالم تقييد افتاد بعد از آنکه در علوّ تقديس بود و خير محض بعالم خير و شرّ قدم نهاد . و مقصود از شجره حيات اعلی رتبه عالم وجود مقام کلمة اللّه است و ظهور کلّی لهذا آن مقام محفوظ مانده تا در ظهور اشرف مظهر کلّی آن مقام ظاهر و لائح گشت .
زيرا مقام آدم من حيث ظهور و بروز بکمالات الهيّه مقام نطفه بود و مقام حضرت مسيح رتبه بلوغ و رشد و طلوع نيّر اعظم رتبه کمال ذاتی و کمال صفاتی بود . اينست که در جنّت اعلی شجره حيات عبارت از مرکز تقديس محض و تنزيه صرف يعنی مظهر کلّی الهی است و از دور آدمی تا زمان حضرت مسيح چندان ذکری از حيات ابديّه و کمالات کلّيّه ملکوتيّه نبود . اين شجره حيات مقام حقيقت مسيح بود که در ظهور مسيحی غرس گشته و باثمار ابديّه مزيّن شد . حال ملاحظه نمائيد که چقدر اين معنی مطابق حقيقت است زيرا روح و نفس آدمی چون تعلّق بعالم ناسوتی يافتند از عالم اطلاق بعالم تقييد آمدند تناسل بوجه مثلی تسلسل يافت و اين تعلّق روح و نفس بعالم ناسوتی که گناه است در سلاله آدم موروث گرديد و آن تعلّق ماری بود که الی الأبد در ميان ارواح سلاله آدم و آن ضدّيّت مستمر و برقرار است زيرا تعلّق ناسوتی سبب تقيّد ارواح گرديده و اين تقيّد عين گناه است که از آدم سريان در سلاله نمود چه که اين تعلّق سبب گرديده که نفوس بسبب آن از آن روحانيّت اصليّه و مقامات عاليه باز ماندند... ملاحظه نمائيد اگر بر حسب تصوّر اهل کتاب مقصد اين معنی ظاهر ظاهر باشد ظلم محض است و جبر صرف . اگر آدم در تقرّب بشجره ممنوعه گناهی نمود خليل جليل را چه ذنبی و موسای کليم را چه خطائی نوح نبیّ را چه عصيانی يوسف صدّيق را چه طغيانی انبيای الهی را چه فتوری و يحيای حصور را چه قصوری ؟ آيا آن عدالت الهی قبول نمايد که اين مظاهر نورانيّه بجهت گناه آدم در جحيم اليم مبتلی گردند تا آنکه حضرت مسيح آيد و قربان گردد و آنان از عذاب سعير نجات يابند ؟ چنين تصوّر از هر قواعد و قوانينی خارج است و ابداً نفس هوشمندی قبول ننمايد بلکه مقصد چنانست که ذکر شد آدم روح آدمی است و حوّا نفس آدم و شجره عالم ناسوت و مار تعلّق بعالم ناسوتی.

سئوالات بی پاسخ در مورد آفرینش

1- اولین سئوالی که در این مورد پیش میاید مسئله ازدیاد نسل است که بر اساس داستان آفرینش آدم و حوا دارای فرزندانی می شوند و این فرزندان با یکدیگر ازدواج میکنند یعنی خواهر و برادر با هم که حتی در داستان اشاره به دعوای هابیل و قابیل برای تصاحب خواهر می شود.اگر این داستان را به معنای ظاهر بگیریم در این صورت کل نسل بشر همه "زنا" زاده می شوند که هیچ عقل سلیمی چنین مطلبی را قبول نمیکند.

2- باستان شناسان ثابت کردند انسانهایی در هزاران سال پیش میزیسته و استخوانهای آنها را کشف کرده اند اما این داستان عمر انسان را محدود به 6000 سال میکند.

3- اگر در آن زمان مار سخن گفته یعنی آدم و حوا سخن میگفته اند که مار به زبان آنها تکلم کرده پس این نقش و نگارهایی که در غارها کشف می شود نشانه چیست؟مگر انسان های اولیه به وسیله این علامات با یکدیگر گفتگو نمی کرده اند؟

4- اینهمه نژاد مختلف در روی زمین از کجا پدید آمده؟؟ شاید با تغییر آب و هوا، رنگ پوست و حالت بدن عوض شود اما نژاد کسی عوض نمی شود.حال چطور ممکن است تنها از 2 انسان این همه نژاد مختلف بر روی زمین ایجاد شود؟

5- آیا عدل خداوند چنین مقتضی می کند که به خاطر خطای 2 نفر نسل کل بشریت باید تا ابد تاوان آن گناه را بدهد؟

6- انسان به واسطه عقل از سایر موجودات برتر و بالاتر است حال چطور ممکن است یک حیوان (مار) بتواند ابوالبشر را گول بزند؟ چطور ممکن است انسان از یک حیوان گول بخورد؟ یعنی شیطان برای گول زدن یک انسان خود را به شکل حیوان در آورده است مخلوقی که قوت تفکر ندارد و در رتبه پایین تر از انسان قرار دارد ولی توانسته رتبه مافوق خود را گول بزند.چطور چنین چیزی ممکن است؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر